VIA: Freedom Messenger - Ghasedane Azadi بيانيه اول ماه مه بهنام ابراهيم زاده روز اول مه، روز 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر را گرامی میداریم اول مه روز ما کارگران و همه مردم به جان آمده از توحش سرمایه داری حاکم است. روز اعتراض ما علیه فقر و گرانی و دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر است. اول مه را همه با همه در صفی سراسری و جهانی گرامی بداریم. اول مه روز نه تنها ما کارگران، بلکه روز معلمان، پرستاران، بازنشستگان و همه مردم است. روز اعتراض علیه بردگی جنسی و بیحقوقی زن است. روز اعتراض علیه استفاده از کار کودک و خارج ماندن چند میلیون کودک از چرخه تحصیل است. روز اعتراض علیه اعتیاد و همه مصائب این جهنم سرمایه داری حاکم است و روز همه انسانهاییست که قربانی توحش سرمایه داری هستند. در این روز مهم حول همه خواستهایمان برای داشتن یک زندگی انسانی گرد آییم و با اعلام صدای اعتراضمان به این جهان وارونه این روز بزرگ اعتراضمان را گرامی بگیریم. اعلام کنیم که به دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر تن نمیدهیم. اعلام کنیم که به اینهمه بیحقوقی و محرومیت تن نمیدهیم. اعلام کنیم که کارگر زندانی و زندانی سیاسی باید آزاد شود و به این ترتیب با قطعنامه هایمان و با اعلام خواستهایمان سرود آزادی و برابری را سر دهیم. اول مه روز ما کارگران است. ما که نمیخواهیم استثمار باشد و با پایان یافتن این بردگی کار، میدانیم که جهانی آزاد خواهد شد. از همین رو در اول مه پرچم رهایی کل جامعه را بدست گرفته و با خواستهای سراسری توده مردم به جان آمده از فقر و فلاکت و برای آزادی و برابری اول مه را جشن میگیریم. معیشت ، منزلت حق مسلم ماست زندگی باد اول مه روز جهانی کارگر. بهنام ابراهيم زاده فعال كارگري عضو كميته پيگيري تشكلهاي ازاد كارگري ارديبهشت
Tuesday, April 30, 2013
عکس جدید \ April 30, 2013 at 09:05AM
محمود صالحی، فعال کارگری در مصاحبه با روز مراسم حکومتی روزکارگر را تحریم می کنیم کاوه قریشی ............................................................. خودش میگوید با عنوان "کارگری از سقز" معرفی شود، اما او از فعالان سرشناس کارگری ایران در کردستان و از اعضای اصلی تشکل "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری" است. چندین بار بازداشت شده و کلیههایش را در زندان از دست داده است. با این حال هنوز در تاکید بر مطالبات کارگری مصمم است و میگوید نسبت به آینده خوش بین است. محمود صالحی، که در دو نوبت یک بار در اردیبهشت سال گذشته و یک بار هم در فروردین سال ۱۳۸۶ بازداشت شده، در مصاحبه با روز از محدودیتهای کارگران برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در ایران میگوید. او اولین بار زمانی بازداشت شد که مستقل از مراسمهای حکومتی، به همراه دیگر همکاران خود مراسم روز کارگر را برگزار کردند. آقای صالحی که از بنیانگذاران انجمن صنفی کارگران خباز شهر سقز هم هست، به سئوالات روز در ارتباط با وضعیت کارگران ایران، فعالان زندانی، دلایل بازداشت کارگران، خروج و زندانی شدن فعالان کارگری و همچنین مواضع کارگران در برابر انتخابات پیش روی ریاست جمهوری پاسخ داده است. این مصاحبه در پی میآید. در آستانه اول ماه مه هستیم، فعالان کارگری مستقل چه برنامهای برای بزرگداشت مراسم این روز دارند؟ پیشاپیش اول ماه مه را به همه کارگران جهان، به ویژه کارگران ایران تبریک عرض میکنم و امیدوارم سالی پر از گل و لاله پیش رو داشته باشند. تشکل ما با در نظر گرفتن فشار و اختناقی که در کشور حاکم است و در شرایطی که هر گونه فعالیت کارگری برابر است با زندان و تهدید و اخراج از کار، تا آخرین روز یعنی تا روز ۱۱ اردیبهشت، از دادن هر گونه اطلاع قبلی در این باره خودداری میکند. در مورد برنامههای حکومتی چه؟ آیا شما قصد دارید شرکت کنید؟ برنامههای دولتی در واقع برنامههای کارگری نیستند. هر سال برنامهای برای این روز تدوین میشود، اما به جای اینکه اجازه دهند کارگران صحبت کنند، مسئولان سخن میگویند. برای مثال در شهری که من زندگی میکنم، امام جمعه، فرماندار و کارفرما صحبت میکنند. به همین دلیل ما این مراسمها را که اجازه نمیدهند در آنها حرفمان را بزنیم، تحریم میکنیم. سالهاست در این گونه مراسم شرکت نمیکنیم و امسال نیز به طور قطع حضور در مراسم حکومتی روز کارگر را تحریم میکنیم. مراسمی که در این روز از سوی حکومت برگزار میشود مربوط به طبقه کارگر نیست. وقتی میگوییم اول ماه مه، روز جهانی کارگران، یعنی روز طرح مطالبات علیه مناسبات نظام سرمایه داری. اگر این اتفاق نیافتد دیگر روز کارگر نخواهد بود. بله، ما امسال نیز مراسم حکومتی را تحریم میکنیم. شما سالهاست وضعیت معیشتی و کاری جامعه کارگر در کشور را تعقیب میکنید. وضعیت این قشر را در سال گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟ وضعیت کارگران در ایران خلاصهای است از فقر، گرسنگی و بیکاری. ناظر منصف، چیزی جز بیکاری، و اخراج و فلاکت نخواهد دید. جدا از وضعیتی که نظام سرمایه داری به صورت کلی تحمیل کرده، در ایران کارگران به صورت مضاعف تری تحت فشار قرار گرفتهاند. چون اینجا علاوه بر مناسابات نظام سرمایه داری، ارگان دیگری به نام ۱۱۳ بر فعالیت کارگران نظارت میکند. ۱۱۳ ارگان اداره اطلاعات است. هر کارگری بگوید حق دارم زندگی کنم، بگوید حق دارم تشکل داشته باشم، بگوید خواهان دستمزد قانونی خودم هستم ـ دستمزدی برابر با همان سطحی که شورای عالی کار در قانون خودشان تعیین کرده ـ بلافاصه ۱۱۳ یا به منزلش مراجعه میکند یا تلفنی احضارش میکنند. این فعالیتها در ایران جرم محسوب میشود. به همین دلیل فشارها در ایران بیشتر است. در کنار بحرانهای اقتصادی، اگر کارگران با مشکلات امنیتی هم روبرو باشند، مشخص است که در چه شرایطی قرار دارند. با این همه طبقه کارگر در ایران برای احقاق حقوق حقه خود هنوز به مبارزه ادامه میدهد. یک قدم عقب نشینی نکرده و درحال پیشرفت هم هست. در ماههای گذشته، کارگران به صورت پراکنده تجمعاتی را در سنندج برپار کردند. شما ساکن کردستان هستید،َ این تجمعها در اعتراض به چه چیزی بود؟ به مناسبت هشت مارس امسال که مصادف با روز جهانی زن است، برخی از فعالان کارگری تصمیم داشتند مراسمی در بزرگداشت این روز برگزار کنند. تعدادی از این فعالان به ویژه اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری دستگیر شدند. به غیر از غالب حسینی و علی آزادی که قرار بازداشت دو ماهه دارندِ، برای هر یک از افراد دستگیر شده در این مراسم یک ماه قرار بازداشت صادر شد. در اعتراض به این بازداشتها، خانوادههای بازداشت شدگان و فعالان کارگری به مدت ده روز مقابل اداره اطلاعات و دادگستری سنندج اعتراض کردند؛ اعتراضهایی که تا این لحظه نیز ادامه دارد. چون هنوز غالب حسینی و علی آزادی از زندن آزاد نشدهاند. از وضعیتشان چه، آیا اطلاعی در دست هست؟ خیر وضعیت آنها روشن نیست. تا این لحظه نه ملاقاتی داشتهاند و نه وکیل توانسته با آنها تماسی داشته باشد. آیا تشکل شما آمار و ارقامی دارد که نشانگر تعداد فعالین زندانی کارگری باشد؟ در همه شهرها ما زندانی کارگری داریم. در این میان پدرام نصر اللهی، امید شجاعی، غالب حسینی و علی آزادی مشخصا از اعضای کمیته ما هستند. در سال ۹۱ حدودا برای هشتاد نفر از بچههای این کمیته تشکیل پرونده داده شد. عموم این افراد به مراکز امنیتی هم احضار شدهاند. در ۲۶ خرداد سال ۹۱ حدود ۵۷ نفر یک جا در کرج دستگیر شدند و پروندههای آنها مفتوح است و هر زمان اراده کنند میتوانند آنها را احضار و به زندان منتقل کنند. در این میان البته پنج نفر درکرج، سه نفر در مهاباد و پنج نفر دیگر هم در سنندج با قرار وثیقه آزاد شدند. این افراد به چه اتهاماتی دستگیر شدند؟ معمولا آنهایی که خارج از کردستان دستگیر میشوند تحت عنوان "کمونیست" و آنهایی هم که در کردستان بازداشت میشوند به اتهام ارتباط با "کومله" محاکمه میشوند. یعنی هر کسی به وضعیت موجود اعتراض کند، این دو برچسپ را به او میزنند. در این میان تعداد زیادی هم به اتهام عضویت در تشکلهای کارگری از جمله کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری دستگیر میشوند؛ تشکلی که برخاسته از اراده خود طبقه کارگر در ایران است. این کمیته برای برون رفت از بحران به وجود آمده برای کارگران ایران و فراهم آوردن زمینه تشکیل نهادهای کارگری تاسیس شده است. چه تلاشی برای قانونی کردن این تشکل کردهاید؟ مجمع عمومی ما طی مصوبهای در سال ۸۸ به این نتیجه رسید که تشکل را طبق قوانین کشور و قوانین جهانی به ثبت برساند. اما نتیجه مثبتی نگرفتیم. چون در کشور ما تنها سه تشکل اجازه فعالیت دارند: شوراهای اسلامی، انجمنهای اسلامی و نماینده کارگر. خارج از آنها کسی اجازه فعالیت ندارد. چه افقی برای کارگران ایران در سال پیش رو متصور هستید؟ ما همیشه خوش بین هستیم و مثبت میاندیشیم. طبقه کارگر در حال مبارزه است. ما فکر میکنیم بیشتر جامعه جزو طبقه کارگر هستند. استراتژی ما پیروزی این طبقه است. در آستانه انتخاباتی دیگر در ایران هستیم، فکر میکنید تغییرات احتمالی پیش رو میتواند در بهبود وضعیت کارگران کشور موثر باشد؟ واقعیت این است که در کشور ما کسی نمیتواند از راههای قانونی به جایی برسد. هر کسی معترض باشد، با او برخورد میکنند. به همین دلیل این خوش باوری است که ما انتظار تغییر داشته باشیم. در ایران هیچ چیزی بوجود نخواهد آمد. انتخابات برای طبقه کارگر، برای من و رفقایم در اینجا هیچ مفهومی ندارد. کسی از ما صحبتی از انتخابات نمیکند. ولی به نظر میآید، در چند سال گذشته و در دوران آقای احمدینژاد وضعیت کارگران بدتر از گذشته شده است. به نظر شما تغییر مدیریت کشور نمیتواند به بهبود وضعیت جامعه کارگری کمک کند؟ ما اینطور فکر نمیکنیم. اصلیترین تعرضات به کارگران در دوران اصلاحات صورت گرفت. به کارگران خاتون آباد و به کارگران سقز در آن زمان حمله شد. دهها نفر دستگیر شدند. در زمان خاتمی به شرکت واحد حمله کردند. به نظر ما تا جایی که به کارگران مربوط میشود اوضاع فرق نکرده، سیستم همان سیستم است. یعنی یک شخص همه امور را در دست دارد، و ارتباطی با خاتمی و این آقای دیگر که احمدینژاد باشد ندارد، خود سیستم مقصر است نه آنها.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 08:30AM
منصور اسانلو از شناختهشدهترین چهرههای مبارزات کارگری در گفت و گو با دویچهوله به بررسی حرکتهای کارگری از سال ۱۳۸۴ تا کنون میپردازد. او سرکوب حکومتی را همچنان اصلیترین عامل افول موقت این حرکتها میداند. سال ۱۳۸۴ که سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با تشکیل مجمع عمومی دوباره فعالیت سندیکایی را به مکانهای عمومی کشاند و اعتصابات کارگران را سازماندهی کرد جان دوبارهای به فعالیتهای سندیکایی در ایران دمیده شد. این جان تازه اما دیری نپایید و با بستهتر شدن روز به روز فضای جامعه و دستگیری و اخراج کارگران، جنبش نوپای کارگری ایران رو به افول رفت. اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و سرکوب گسترده آن، جنبش کارگری را نیز همچون دیگر حرکتهای مدنی اگر نگوییم خاموش ولی به حاشیه کشاند. گفتوگو با منصور اسانلو در مورد جنبش کارگری ایران اینها اما تنها دلایل افول جنبش کارگری در ایران نیستند. منصور اسانلو از اولین سازماندهان اعتراضات کارگری در سال ۱۳۸۴ و عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران معتقد است "نگرش مخالف تولید" حاکمان کنونی ایران، کارگران و در پی آن جنبش کارگری را زمینگیر کرده است. این فعال کارگری که به تازگی از ایران خارج شده، به دویچهوله میگوید: «طی ۱۵-۱۶ سال گذشته، حتی میتوانم بگویم ۳۰ سال گذشته، شما میتوانید توقف تولید را با سیاستهای غلطی که اینها عمداً داشتهاند ببینید. ما شاهد ورود کالا از چین و جاهای دیگر در تمام بخشهای تولیدی با پایینترین قیمتها و استفاده از اسکلههای قاچاق، سیاستهای ضدملی و ضدتولیدی، عدم رعایت مقررات حقوق و قوانین بینالملل و کشاندن کشور به آستانهی تحریم و جنگ و فشار مضاعف تحریمها بر بخش صنعتی هستیم». اسانلو میگوید اگر حمایت خانوادهها نبود کارگران اخراجشده نمیتوانستند به فعالیتهای سندیکاییشان ادامه دهند اسانلو میگوید اگر حمایت خانوادهها نبود کارگران اخراجشده نمیتوانستند به فعالیتهای سندیکاییشان ادامه دهند به عقیده آقای اسانلو در حال حاضر به دلیل دو عامل تحریمهای اقتصادی و نیز حذف یارانه انرژی بخش تولید، عملا تولید داخلی متوقف شده و همین امر باعث بیکاری روزافزون کارگران شده است. او ادامه میدهد: «میلیونها بیکاری را که در این جامعه هستند، اضافه کنید به دستگیری و تهدید به مرگ فعالین سندیکایی و کارگری و ایجاد سکوت قبرستانی در کشور و نبودن هیچ روزنه کوچکی که یک جنبش کارگری بتواند در آن شکل بگیرد . نداشتن ایمنی و بهداشت محیط کار که در ایران یکی از بالاترین آمار حوادث شغلی را داریم. در معادن، کارخانهها، ساختمانسازیها و.... روزانه طبق آمار دولتی، شش نفر ضمن کار کشته میشوند. این واقعیتها چه چیزی از طبقهی کارگر باقی میگذارد که رهبران خود را، سازمانهای مبارزاتی خود را و سندیکاهای خودش را در دههی ۶۰ از دست داده، همه را کشته یا فراری دادهاند». بیشتر بخوانید: افزایش دستمزد ۶ درصد کمتر از تورم سرکوب نسلهای گذشته جنبش کارگری در ایران بزرگترین ضربهای را که به این حرکت وارد کرده، عدم انتقال تجربه نسلهای قبلی به نسل کنونی است. به عقیده آقای اسانلو این معضل باعث شده تا کارگرانی که امروز وارد مبارزات کارگری شدهاند از تجربههای نسلهای پیشین بی بهره باشند و فرصت استفاده از این تجربیات را نداشته باشند. علیرغم همه مشکلات، جنبش کارگری زنده است تمامی این مشکلات اما باعث نشده که جنبش کارگری به تمامی بایستد و متوقف شود. منصور اسانلو به نمونههایی اشاره میکند که نشان میدهند اعتراضات کارگری همچنان ادامه دارند و تاثیرگذار هم هستند. هفته گذشته مجلس مجبور شد لایحهی پیشنهادی دولت برای اصلاح قانون کار را بازگرداند. به نظر آقای اسانلو جمع آوری طومارهای پیدرپی با ۲۰-۳۰ هزار امضا توسط کارگران باعث عثب نشینی مجلس شد. بیشتر بخوانید: تشکلهای کارگری وی همچنین به دستاوردهای سندیکای شرکت واحد اشاره میکند و میگوید: «در سال ۱۳۹۱ ما ۱۸درصد افزایش حقوق داشتیم، به اضافه گرفتن حقوقهای عقبافتادهی سال ۹۰. این افزایش حقوقِ علاوه بر افزایش حقوق دولتی را ما در هیچ جایی نداشتیم. این به دلیل آن است که نهادی در اینجا مانده و با اینکه تضعیف و سرکوب شده، به خاطر وجود روحش و کسانی که در بدنه آن به عنوان فعالین وجود دارند و هماهنگی و همکاری میکنند، کارفرما مجبور است امتیازاتی را بدهد». منسجم کردن اعتراضات، ابزار میخواهد روزی نیست که اخباری از اعتراضات کارگری منتشر نشود؛ از اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقه گرفته تا قراردادهای موقت و اخراج و بازخریدی اجباری. این اعتراضات پهنه جغرافیایی گستردهای دارند؛ از خوزستان و کردستان تا تهران و اصفهان و آذربایجان. اما چرا همین اعتراضات هسته اولیه تشکیل یک حرکت جمعی و گسترده نمیشود؟ DW.DE کمپین حمایت از حقوق کارگران؛ پژواک جهانی صدای کارگران ایران گروهی از فعالان مدنی، کمپینی برای حمایت از کارگران ایران به راه انداختهاند. نرخ بیکاری سال گذشته ۲/ ۱۲ درصد اعلام شد «دولت مسئول زمینگیری تولیدکنندگان و افزایش بیکاران» منصور اسانلو میگوید: «اولاً اینکه کادرهایی که دارند این کارها را پیش میبرند و کسانی که دارند این زحمات را میکشند خیلی معدود و کم هستند و برقرار شدن ارتباط بین آنها مستلزم هزینههایی است، به کادرهایی احتیاج دارد که فقط وقف این قضیه باشند و بتوانند از این شهر به آن شهر بروند، از بین این کارگرها بروند پیش آن کارگرها، با همدیگر صحبت کنند، همفکری به وجود بیاورند، با همدیگر جلسههای مشترک بگذارند. در حالی که جمهوری اسلامی با استفاده از تکنولوژی کشورهای غربی و شنود مکالمات تمام راههای ارتباطی بین کارگرها را بسته، تلفنها را کنترل میکنند، رفت و آمدها را کنترل میکنند و به محض این که احساس میکنند چند تا کارگر دارند حول و حوش موضوعی متحد و متشکل میشوند، آنها را فوراً به اطلاعات میخواهند». اسانلو به تجربه موفق سندیکای کارگران شرکت واحد در دهه ۱۳۸۰ و حمایت خانوادههای کارگران از آنها اشاره میکند و میگوید: «آن موقع ما را اخراج کرده بودند و چون بیکار بودیم، تمام وقتمان را گذاشته بودیم روی همین قضیهی صنفی و سندیکایی. بعد هم زنها و بچههایمان که خودشان شاغل بودند، حقوق داشتند و زندگی را اداره میکردند، با شهامتی که داشتند از ما پشتیبانیمیکردند. مثلاً خود من، با این که از سال ۸۳ اخراج شده بودم، ۲۴ ساعت کاملاً در اختیار سندیکا قرار گرفته بودم. ولی از آن طرف، همسرم بود که با تمام وجودش، با لقمه نانی که درمیآورد زندگی را میچرخاند، بچهها را سرپرستی میکرد و من از این نظر شانس آورده بودم و وقت داشتم که بتوانم به این کار بپردازم. اما الان این موقعیتها برای همه نیست. اگر هم باشد کم است». اتحاد نیروهای کارگری؛ هدف اولیه و کوتاه مدت جنبش کارگری با توجه به تمامی مشکلات موجود بر سر راه زنده کردن دوباره فعالیتهای سندیکایی کارگری، منصور اسانلو راهکار تاکتیکی و کوتاه مدت این جنبش را در دو چیز میداند: اتحاد تمامی نیروهای کارگری از جمله اتحادیهی آزاد کارگری ، سندیکای فلزکاران مکانیک، سندیکای شرکت واحد، نیشکر هفت تپه، سندیکای کارگران خباز کردستان، اتحادیههای کارگری تبریز، کارگران شرکت نفت، کارگران ایران خودرو و.. راهکار دوم جنبش کارگری از دید آقای اسانلو تلاش در جهت نزدیک کردن جنبش کارگری با دیگر جنبشهای مدنی است به خصوص با استفاده از فضای انتخاباتی. بیشتر بخوانید: کاهش ۷۵ درصدی قدرت خرید کارگران او میگوید: «در فضای انتخاباتی ما باید خواهان تغییر بسیاری از قوانین به نفع طبقهی کارگر و آزادیهای تشکلهای صنفی- سندیکایی بشویم و از طرف دیگر، چشمانداز پیش رو این است که جنبش کارگری با جنبش مدنی پیوند بخورد. کما اینکه الان بخش زیادی از نیروهای جنبش سبز در ایران فهمیدهاند که باید به طبقهی کارگر بیشتر توجه کنند و "آوای کار" و یا "کلمهی کارگری" را راه انداختهاند و در همهی نهادهای دیگر میبینید که نگاه به مسائل کارگری و جنبش کارگری زیاد شده است». آقای اسانلو امیدوار است که در آستانه روز جهانی کارگر این پیوند شکل گرفته و نیز نماد عملیتری پیدا کند. هرچند تا کنون خبرهای چشمگیری درباره برنامههای روز کارگر در ایران منتشر نشده، اما ایران کشوری غیر قابل پیشبینی است و همه چیز در آخرین لحظهها میتواند ممکن شود.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 08:16AM
نسل سوخته، نامه اي از فرزاد کمانگر طوفان تبر زنگار بستهاش را زمين بگذارد نرگه اي ميخواهد برويد تفنگ ها لال شوند کودکي مي خواهد بخوابد خانم ... عزيز سلام گفتي که نامه بابا آب داد را دوست داري و با روحيات تو نزديکي بسياري دارد، راستاش را بخواهيد آن نامه را با تمام وجود براي دانش آموزانام و براي کودکيهاي خودم نوشتم و در آن آرزوها و روياهايام را بر روي کاغذ آوردم. کودکي من (و نسل ما) به گونهيي بوده تاثيرات عميقي بر همهي وجوه زندگيمان گذاشته است. من شعري از کودکي ام به ياد ندارم. اصلا شعري به ما ياد ندادند. تازه در دههي سوم زندگيام فهميدم که توپ قلقلي را بايد از بابا جايزه ميگرفتم و پاهايام را بايد دراز ميکردم تا مادر برايام اتل متل ميگفت. بايد معلمان به ما ياد ميدادند تا براي خورشيد و آسمان شعر بسراييم، بايد همراه درختها قد ميکشيديم، بايد با رودخانه جاري ميشديم، بايد با پروانهها آسمان را در مينورديديم و بايد و بايد و بايد و... ولي موسيقي ما مارش نظامي بود، شعر ما براي تفنگ و سنگر بود و از ترس هليکوپتر جرات به آسمان نگاه کردن را هم نداشتيم. در دههي سوم زندگيام فهميدم قصهيي بلد نيستم، اصلا نميدانستم که کودک بايد پاي قصه پدربزرگ و مادربزرگها بنشيند و به قصهي خرگوش شجاع و جوجه اردک زشت گوش کند و با آنها بخوابد. نميدانستم که کودک بايد با روياهاياش زندهگي کند و با آنها بزرگ شود، آخر قصهي کودکيهاي ما تعداد کشتهها در فلان کوهستان يا ساعتها جنگ در فلان کوه بود. باور کن نگذاشتند کودکي کنيم شايد به همين دليل باشد که هنوز در سي و چند سالهگي دوست دارم بازيهاي کودکانه انجام دهم. شايد به همين دليل باشد که اينقدر از بازي با بچهها لذت ميبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتي پيش آيد تا پاي ثابت حلقه عمو زنجير باف و گرگم به هواي کودکان شوم. از نسل ما بازي، شادي و لذت را گرفتن به همين خاطر چيزي از کودکيها به ياد ندارم. حال تو بگو، اگر از شعر تو اعتراض، فرياد و عشق را بگيرند، چه ميماند؟ اگر از طبيعت بهار را و از شب، ماه و ستاره را بدزدند چه ميماند و حال بگو اگر از يک انسان کودکياش را بگيرند از او چه به جا ميماند؟ ... عزيز در دوران نوجوانيمان نيز به جاي خواندن داستانهاي علمي-تخيلي يا به دنبال خواندن اساسنامهي فلان حزب بوديم و شيوههاي جنگ مسلحانه يا درسمان تاريخ اديان بود. به جاي نوشتن شعر براي معشوق يا تاريخ جنبشهاي آمريکاي لاتين را ميخوانديم يا درسمان مبارزات مسلمانان کومور و موريتاني بود. هنوز کودکي نکرده بوديم که وارد دنياي بزرگساليمان کردند. حتا فرصتي براي عشق و عاشقي هم نمانده بود. .. عزيز کودکي من با بوي سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد. روستاي زيباي ما با آنهمه چشمه که اکنون جز ويرانه چيزي از آن به جاي نمانده در ميان چند کوه محصور شده بود به کندوي زنبور عسلي ميماند که راههاي بسياري از اطراف به آن ختم ميشد. خاطرات من از اين روستا و اينگونه آغاز ميشود (قبل از آن چيزي به ياد ندارم) روزي از چهارسوي روستايمان ورود جوانان مسلحي را به نظاره نشستم، اولين بار بود تفنگ را به چشم ميديدم، اولين نفير گلوله هراس عجيبي در من ايجاد کرد. ديگر فرصتي براي شمردن چشمههاي اطراف روستا نمانده بود. کاري که هنوز هم آرزوياش را دارم و ناتمام ماند، فرصتي براي بستن تاب روي درخت گردوي حياطمان نبود، ديگر وقت جمع کردن شاهتوتهاي درخت پشت مدرسه نبود، ديگر زماني براي چيدن گلهاي صحرايي نمانده بود. کارمان شده بود ديدن زخميها و کشتههايي که به روستا ميآوردن يا شنيدن گريه و زاري مادراني که خبر مرگ فرزندان خود را شنيده بودن و از شهرها و روستاها آواره روستاي ما ميشدند. گريه، شيون، خون، بوي باروت و زنده بادها و مرده بادها فضاي روستاي ما و کودکيمان را آکنده بود. روزي جواني زخمي را زير درخت توت مسجد گذاشته بودند، کسي دور و برش نبود. با ترس به او نزديک شدم تا يک جوان زخمي را ببينم، او از من طلب آب کرد. بدون اينکه بدانم آب براي او ضرر دارد. دوان دوان کاسه آبي را براياش بردم که يک نفر از همقطاراناش سرم داد کشيد، کاسهي آب از دستام افتاد و شروع به گريه کردن کردم. رويام را به طرف ابراهيم، جوان زخمي در حال مرگ برگرداندم ديدم لبخندي بر لب دارد. آن روز علت لبخند او را نفهميدم ولي از آن روز لبخند آن جوان در خواب و بيداري بارها به سراغم آمده و رهايام نميکند. شايد او با ديدن من کودکيهاي خود را به ياد آورده بود. من نيز هزاران بار از آن روز با حسرت و بغض به کودکان سرزمينام نگريستم و لبخندي به رويشان زده ام تا کودکيهاي خودم و آيندهي آنها را مجسم سازم. .... عزيز، روزي که آن جوانان روستاي ما را ترک کردند، گروهي ديگر آمدند با تفنگها و لباسهاي متفاوت، کسي به فکر مدرسه و کلاسمان نبود. همه به فکر سنگر محکم تري بودند، به ناچار روستا را ترک کرده و به شهر آمديم در آنجا هم صداي آمبولانس و جنازهي جوانان که از چپ و راست وارد شهر مي شد و ما را هم به اجبار به تماشايشان ميبردند. دست از سر کودکي و نوجوانيمان برنداشت. هر روز عصر بعد از پايان مدرسه از فراز تپه خارج شهرمان به تماشاي مزارع سوخته گندم که در زير بارش توپ و تفنگ در حال سوختن بود مينشستيم و جنگلهاي بلوط سوختهي شاهو را مينگريستم. ديگر فرصتي براي کودکيمان نمانده بود. ..... بعدها معلم شدم، تا از دنياي کودکي و از بچهها جدا نشوم و به روستاهاي دامنهي کوه شاهو برگشتم تا شاهوي زخمي را از نزديک ببينم و با او دوست شوم. درختان بلوط بعد از سالها جان گرفته بودند. کوهستان آرام بود اما هنوز جاي زخمهاي عميق را به يادگار نگه داشته بود. زندهگي در آن جريان داشت، با عشق و علاقهي فراوان به کلاس ميرفتم، اما فقر و بيکاري مردم، کفشهاي پاره و لباسهاي رنگ و رو رفته دانش آموزان آزارم ميداد. با نگاه کردن به سيماي زجر کشيدهي آنها روزي هزار بار ميمردم و زنده ميشدم هر چند دوست نداشتم شاهد مرگ آرزوهاي کودکان سرزمينام باشم اما معلم شده بودم و ميدانستم که معلمي در اين سرزمين يعني شريک شدن با رنج و درد ديگران و رنج و درد در اين قطعهي فراموش شده از دنيا به يک معلم مسئوليت، آگاهي و شخصيت تازه ميبخشيد. بايد معلم ميماندم به حرمت کودکيها، به خاطر روياهاي کودکانهام، معلمي که دوست دارد کودک بماند، حتا در اين سن و در زندان. کودکي با موهاي سپيد، کودکي که هنوز شيداي بازيهاي کودکانه و کودکان سرزميناش هست، اما از همينجا و از لاي اين ديوارها هنوز نفير گلولهها را در سرزمينام ميشنوم، همراه با صداي انفجار با کودکان سرزمينام از خواب ميپرم و با ترس آنها همان هراس کودکي همهي وجودم را در بر ميگيرد که اينبار لبخند آن جوان زخمي بر لبان من مينشيند و از ته دل آرزو ميکنم کاش امشب خواب هيچکدامشان با صداي گلولهيي بر نياشوبد، کاش امشب قصهي شب هيچکدامشان بوي باروت ندهد. پس .. عزيز به از چپ و راست وارد شهر مي شد و ما را هم به اجبار به تماشايشان ميبردند. دست از سر کودکي و نوجوانيمان برنداشت. هر روز عصر بعد از پايان مدرسه از فراز تپه خارج شهرمان به تماشاي مزارع سوخته گندم که در زير بارش توپ و تفنگ در حال سوختن بود مينشستيم و جنگلهاي بلوط سوختهي شاهو را مينگريستم. ديگر فرصتي براي کودکيمان نمانده بود. ..... بعدها معلم شدم، تا از دنياي کودکي و از بچهها جدا نشوم و به روستاهاي دامنهي کوه شاهو برگشتم تا شاهوي زخمي را از نزديک ببينم و با او دوست شوم. درختان بلوط بعد از سالها جان گرفته بودند. کوهستان آرام بود اما هنوز جاي زخمهاي عميق را به يادگار نگه داشته بود. زندهگي در آن جريان داشت، با عشق و علاقهي فراوان به کلاس ميرفتم، اما فقر و بيکاري مردم، کفشهاي پاره و لباسهاي رنگ و رو رفته دانش آموزان آزارم ميداد. با نگاه کردن به سيماي زجر کشيدهي آنها روزي هزار بار ميمردم و زنده ميشدم هر چند دوست نداشتم شاهد مرگ آرزوهاي کودکان سرزمينام باشم اما معلم شده بودم و ميدانستم که معلمي در اين سرزمين يعني شريک شدن با رنج و درد ديگران و رنج و درد در اين قطعهي فراموش شده از دنيا به يک معلم مسئوليت، آگاهي و شخصيت تازه ميبخشيد. بايد معلم ميماندم به حرمت کودکيها، به خاطر روياهاي کودکانهام، معلمي که دوست دارد کودک بماند، حتا در اين سن و در زندان. کودکي با موهاي سپيد، کودکي که هنوز شيداي بازيهاي کودکانه و کودکان سرزميناش هست، اما از همينجا و از لاي اين ديوارها هنوز نفير گلولهها را در سرزمينام ميشنوم، همراه با صداي انفجار با کودکان سرزمينام از خواب ميپرم و با ترس آنها همان هراس کودکي همهي وجودم را در بر ميگيرد که اينبار لبخند آن جوان زخمي بر لبان من مينشيند و از ته دل آرزو ميکنم کاش امشب خواب هيچکدامشان با صداي گلولهيي بر نياشوبد، کاش امشب قصهي شب هيچکدامشان بوي باروت ندهد. پس .. عزيز به رسم وفاداري و به جاي چشمانام با چشمان زيبايات به چشمان پر از سئوال دانشآموزانات بنگر و بارقههاي کم سوي اميد را به نظاره بنشين و لبخندي را که سالها من به امانت نگه داشته بودم به جاي من به کودکان سرزمينمان تقديم کن. معلم اعدامي، فرزاد کمانگر سالن 6 اندرزگاه 7 زندان اوين 12 ارديبهشت ماه 88
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:57AM
Activists Adel Seymari and Majid Bavi arrested in Khuzestan Committee of Human Rights Reporters - Following the wave of arrests of minority Arab civilians in Khuzestan province, on Sunday, April 28th Adel Seymari and Majid Bavi were detained in the city of Ahvaz. According to news sources, plainclothes officials equipped with wireless gadgets and weapons, entered the workplace of Adel Seymari and embarked on an aggressive search, prompting Mr. Seymari and a co-worker to object to their behavior. In response the officials beat them up and detained Adel Seymari. The reports indicate that at the same time, a number of officials raided the home of Adel Seymari, conducted a massive search and confiscated personal items including his computer, camera, and family photo albums. The officials lashed insults at Adel Seymari’s family members during the raid and threatened them with serious consequences if they divulged what had occurred. The report adds that also on Sunday April 28th, Majid Bavi, another Khuzestan Arab activist was arrested in the city of Ahvaz and taken to an undisclosed location. There is no reason provided for the arrests while the condition and whereabouts of the two men is unknown. The two Arab activists were among the protestors against the death sentence and imminent threat of execution of five Ahwazi Arab citizens by the names of Mohammad Ali Amouri, Sayed Jaber Alboshoka, Sayed Mokhtar Alboshoka, Hashem Sha’bani Amouri, and Hadi Rashidi. In the past months a large number of Ahwazi Arab activists have been summoned and arrested in various cities of Khuzestan province, receiving heavy prison sentences in exile and the death penalty. In June, officials transferred four Ahwazi Arab prisoners from Karoun prison to an unknown location and notified their families that they had been executed. Ahmed Shaheed, the United Nations special rapporteur on the situation of human rights in Iran, in his recent report drew attention to the plight of Ahwazi Arab citizens, stating that the five facing execution were tortured and not given a fair trial.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:54AM
زندانیان سیاسی را فراموش نمی کنیم؛ مهسا امرآبادی، یاشار دارالشفاء، حبیب الله لطیفی مهسا امرآبادی مهسا امرآبادی خبرنگار، زندانی سیاسی و روزنامهنگار ایرانی است. وی کار مطبوعاتی خود را در دهه ۸۰ آغاز کرده و با روزنامههای اصلاحطلب همکاری داشته است. پیش از انتخابات در روزنامهی اعتماد ملی فعال بود که به بازداشت وی انجامید. در سال ۱۳۹۰ نیز از اعضای تحریریه روزنامه توقیف شده اعتماد بوده است که از تاریخ بیست و هشتم دی ماه ۱۳۹۰ دوباره شروع به انتشار کرده است. مسعود باستانی، همسر او نیز از زندانیان سیاسی و روزنامهنگاران اصلاح طلب است که پس از طي يك دوره درماني در تاريخ بيست و چهارم بهمن ۱۳۹۰ از بيمارستان به زندان رجايي شهر منتقل شده است. مهسا امرآبادی پس از اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸)، در خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و بیش از ۶۰ روز را در زندان بهسر برد. برای بار دوم به همراه با فخرالسادات محتشمیپور و شهین جهادی در جریان اعتراضات جنبش سبز در ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ در اعتراض به حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان بازداشت شد که پیش از عید نوروز ۱۳۹۰ آزاد شد. امرآبادی در ۲۲ خرداد ۱۳۹۰، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شده و ۲۲ اردیبهشت سال جاری برای اجرای حکم خود به زندان اوین رفت. یاشار دارالشفاء یاشار دارالشفاء به جرم اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رییسجمهور به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال و نیم حبس تعزیری تبدیل شد. این حکم در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی صادر شد. اولین بازداشت یاشار دارالشفا در ۱۳ آبان ۸۸ بود که بیست روز در زندان اوین به سر برد. سپس در بهمن ماه ۸۸ به همراه ۶ تن از اعضای خانوادهاش احضار و نزدیک به چهل روز را در زندان اوین در بازداشت بود. یاشار دارالشفاء دبیر سابق تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب دانشگاه بین المللی قزوین و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته برنامه ریزی دانشگاه تهران یکی از هفت عضو خانواده دارالشفائی است که پیش از این در دو ماه آخر سال ۱۳۸۸ بازداشت و همگی به زندان اوین منتقل شدند. او که با رتبه چهار کنکور کارشناسی ارشد وارد دانشگاه تهران شد، در جریان حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دو مرتبه در تاریخ های ۱۳ آبان ۱۳۸۸ به مدت ۲۰ روز و در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ به همراه مادر و برادرش در منزل بازداشت، و برای مدت۳۲ روز در زندان اوین محبوس شد. حبیب الله لطیفی حبیب الله لطیفی، دانشجوی کرد محکوم به اعدام، در اول آبان سال ١٣٨٦ در شهر سنندج بازداشت شد. شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی در تیر ماه ۱۳۸۷، حبیب الله لطیفی، دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه ایلام را به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "محاربه" به اعدام محکوم کرد. در بهمن ماه ۱۳۸۷، شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر سنندج، حکم اعدام حبیب الله لطیفی را تایید کرد. این حکم در فروردین ماه ١٣٨٨ در دیوان عالی کشور نیز تایید شد. در حالی که در روز سوم دی ماه ١٣٨٩، خبر اعدام قریب الوقوع حبیب الله لطیفی در روز پنجم دی ماه از سوی خانواده و وکلای وی اعلام شده بود، با اعتراض گسترده فعالان سیاسی و حقوق بشر، نهادهای بین المللی دفاع از حقوق بشر و حضور گسترده مردم و فعالان سیاسی سنندج در جلوی زندان این شهر، این حکم در آستانه اجرا متوقف شد.نعمت احمدی، وکیل حبیب الله لطیفی، در گفتگو با خبرگزاری ها با اعتراض نسبت به رسیدگی به این پرونده در دادگاه انقلاب، و بیان اینکه پرونده باید در دادگاه کیفری استان مورد بررسی قرار می گرفت، از درخواست عفو و اعاده دادرسی خبر داده است. سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز طی بیانیهای با اشاره به شکنجهی حبیب الله لطیفی در زندان و اخذ اعترافات تحت شکنجه که مبنای دادرسی قرار گرفته، خواهان اعاده دادرسی این متهم شده است. این اعترافات در ماه های نخست بازداشت وی در اداره اطلاعات سنندج و تحت شکنجه های شدید گرفته شده است. حبیب الله لطیفی، دانشجوی زندانی، هم اکنون در زندان مرکزی شهر سنندج نگهداری می شود. منبع دانشجو نیوز http://www.daneshjoonews.com/node/8733
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:46AM
هرانا؛ روز جهانی کارگر روز ماست / رضا رخشان خبرگزاری هرانا - در حالیکه تنها چند روز دیگر به اول ماه مه مانده است با اینهمه برای منه کارگر این روز (یعنی روز جهانی کارگر) حکم تحویل سال نو کاریمان است. روزیست که پایان سالیست که رفته، توام با موفقیتها ویا شکستها و مشکلات ویا کامیابیهای احتمالی، در سال کاری که گذشته است. همچنین آغاز سالیست که امیدواریم بهبودی وسیع وعمیقی در زندگی ما کارگران همراه باشد. اگر در سرتاسر جهان واز ملل و کشورهای گوناگون جهت مشخص نمودن گذرایام از سالنامههایی چون، میلادی، شمسی، سال چینی وهندی وغیره استفاده میشود اما روز جهانی کارگر یگانه تقویم مشترک تمامی کارگران جهانست. که این خود به تنهایی گواه همبستگی تمامی تودههای کارگران است. بعبارت دیگر، شیئیت وماهیت مادی کارگران آنچنان به هم نزدیک است که از تمامی مرزهای سیاسی وتاریخی وفرهنگی گذر مینمایند که این خود ناشی ازذات طبقاتی مشترک، درد مشترک و راه حلهای مشترک برای رفع تمامی معضلات این طبقه عظیم است. همانطور که میدانیم، تقویم روز جهانی کارگر با کشته شدن دوازده کارگر ساکن در آمریکا بوجود آمد. یعنی کشته شدن تعدادی کارگر خاص در یک کشور معلوم. اما همین رخ داد، تبدیل به روزی شد که تمامی کارگران دنیا، کارگر بودن خویشتن را جشن میگیرند چرا که در همه جا بر اساس این مناسبات، عارضهای ثابت و مشابه در روابط کار وسرمایه است. یعنی همانا تضاد منافع طبقه سرمایه داری با منافع طبقه کارگر بعنوان فروشنده نیروی کار. این تضاد باتمامی ابعادش در مناسبات حاکم بر جهان ما (سرمایه داری) بر قرار است. در چنین مناسباتی، طبقه سرمایه داری که مالک منابع ثروت سر شاری میباشد طبیعست که منابع قدرت را هم با خود همراه میسازد. تا از منافع او حمایت کند. از طرفی دیگر، کارگران با فقدان منابع یاد شده و همچنین در نتیجه تضاد منافع او با سرمایه داری، بر خورد این دو، که هر کدام خواهان سهم بیشتری ازسودیست که از ارزش افزوده ناشی از تاثیر نیروی کار کارگر ویا ابزار تولید ونیروی مولد کارفرما که همگی در خدمت تولید و یا تولید کالا خدماتی هستند بر خورد این دو سوی نامتجانس (از منظر پایگاه طبقاتی)گاه صورت بسیار خشن وبیرحمانهای بخود میگیرد در چنین مناسباتی خب طبیعیست که کارگران همیشه قربانی میشوند. بعبارت دیگر، هر گونه حرکت وجنبش توده طبقه کارگر برای تغییر وبهبود شرایط زندگی، با جواب محکم ودندان شکن سرمایه داری تا دندان مسلح مواجه میشود. همانطور که کشته شدن این دوازده کارگر شیکاگویی بر گرفته ازین روابط بسیار جدی وگاه بیرحمانه در سیستم سرمایه داری بشمار میرود. با اینهمه، هر چند متاسفانه این عده کارگر مظلومانه کشته شدند باینحال روزی را برای تمامی کارگران جهان به یادگار گذاشتند که برای منه کارگر، تنها روزیست که احساس بودن وغرور میکنم. ازینکه من یک کارگر هستم. اگر تمامی روزهای دیگر سال با تحقیر و استثمار نیروی کار من (کارگر) همراه است با این همه. اول ماه مه، فقط روز ما کارگران است. روزیست که کارگر با افتخار سر خود را بالا میگیرد و میگوید این روز، فقط روز منست. همانطور که گفتیم تمامی مصائب ومشکلات کارگران مشترک میباشد. همانطور که راه مبارزه با این دشواریها و درگیری با سرمایه داری هم مشابه است. که مراد همانا همبستگی طبقاتی کارگران است. تک تک ما کارگران از حیث منابع ثروت وقدرت، جهت ایجاد موازنه قدرت، در روابط خود با کارفرما، بسیار ضعیف و ناتوان هستیم. راز غلبه بر چنین ضعفی در اتحاد وهمبستگی کارگران نهفته شده است. همچنین نکته امیدوارکننده مبارزه طبقاتی کارگران اینست که، هر دستاوردی که کارگران در گوشهای از گیتی بدست آوردند بر روی زندگی دیگر کارگران تاثیر مستقیم میگذارد. با این حال، متاسفانه بسیاری از دستاوردهای مبارزه طبقاتی کارگران جهان، هنوز به ما نرسیده است. فی المثل، من وقتی به سندیکاهای قدرتمند فرانسه نگاه میکنم حسرت میخورم. چراکه ما هیچ سندیکایی نداریم که از زندگانیمان محافظت کند. وقتی که ملا حظه میشود که این روز مهم در اکثر کشورها با شدت و حدت فراوان، بعنوان یکی از اعیاد رسمی کشورشان، با برپایی جشنهای گسترده، توام با کارناوالهای بزرگ کارگری برسمیت شناخته شده است اما در کشورما نه تنها این روز تعطیل نمیباشد بلکه کارگران حتی نمیتوانند در بین خودشان این مناسبت را جشن بگیرند. بازهم حسرت میخورم. فی المثل در بسیاری از شهرهای مکزیک هر ساله کسانی که توانستهاند کار خود را حفظ کنند وهمچنان کارگر باقی ماندهاند، به جشن وشادی وپاکوبی درین روز میپردازند.. با توجه به مسائل گفته شده، یعنی برگذاری جشن وشادی وهمچنین تعطیلی روز جهانی کارگر وایجاد سندیکاهای قدرتمند کارگری، با اینکه تا رسیدن به سقف آرمانهای کارگریمان فاصله بسیار داردبا اینهمه در مناسبات بیرحمانه و خشنی که در عالم سرمایه داری حاکم است تمامی دستاوردهای یاد شده با دادن هزینههای گزاف به دست آمده است هزینههایی مانند، اخراج، زندان وحتی جان کارگر. اگر سرمایه دار تنها به تحصیل سود بیشتر میاندیشد تا به داشتههای بیشمار خود، بازهم بیافزاید. اما کارگران برای رسیدن به یک زندگی انسانی وشرافتمندانه مبارزه میکند که در بعضی موارد حتی مجبور شدهاند که جان خود را هم هزینه کنند. اگر ما همچنان جز تحقیر شدگانیم. اگر در سرتاسرجهان همچنان استثمار میشویم. اگر هنوز هم تاوان میدهیم. اگر همچنان در حسرت رسیدن به یک زندگی انسانی، ماندهایم. با وجود همه اینها، اول ما مه روز ما کارگران است. روز یست که ما از مرزهای نیستی، پوچی وحقارت خود گذر کردیم تا به همگان فریاد بر آوریم که روز جهانی کارگر روز ماست.. رضا رخشان ۸/۲/۱۳۹۲
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:42AM
هرانا؛ نقدی بر گزارشات آماری ارگانهای حقوق بشری در باب اعدام / سعید شیرزاد خبرگزاری هرانا - چند روز پیش بود که عفو بین اللمل آمار سالیانهٔ اعدام در ایران را منتشر کرد، آماری که نشان دهندهٔ بالا رفتن روز افزون اعدام در ایران میباشد. اعدامهای اعلام شدهای که ایران را در رتبهٔ دوم بعد از چین قرار میدهد و لازم به ذکر است که این اعدامها تنها شامل مواردیست که در رسانههای ایران به طور رسمی اعلام شدهاند و آمار واقعی بیش از اینها میباشد به گونهای که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و سازمان حقوق بشر ایران ارقام اعدام را بیش از ۲برابر عفو بین الملل نشان میدهد (سازمان حقوق بشر ایران اعدامهای شال ۲۰۱۲ را بیش از ۵۸۰ مورد و مجموعه فعالان حقوق بشر نیز این اعدامها را ۵۸۶ مورد ذکر میکند). سازمان حقوق بشر ایران در گزارشهای سالیانه که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ را در بر بر میگیرد، ارقامی را به نمایش میگذارد که خود نشاندهندهٔ روز افزون اعدام در ایران میباشد، در حالیکه تعداد واقعی اعدامها در ایران هیچگاه از سوی منابع رسمی به طور کامل منتشر نمیشود و مسلما موارد اعدام بیش از اینها میباشد. اگرچه جرمهای مربوطه به این اعدامها بیشتر مربوط به مواد مخدر، قتل و تجاوز میباشد. ایران بدلیل آنکه که در همسایگی افغانستان واقع شده واین کشور یکی از بزرگترین منابع تولید مواد مخدر در جهان میباشد و بدلیل شرایط اقتصادی و سیاسی درگیر این مسله گشته و سالیانه تعداد زیادی نیز بهای بدلیل اعدام میگردند. مسلهٔ تجاوز نیز به دلیل شرایط فرهنگی و مذهبی و همچنین بدلیل محمدودیتهای موجود در کشور که به عقدهها و بیماریهای جنسی منتهی میشود از علل دیگری میباشد که با اعدام روبرو میشود. قتل هم به دلیل محتوای مذهبی حاکم بر جامعه و تعریف قصاص در برابر قتل در جوامع اسلامی که مذهب را آن حکمفرما میباشد از علل دیگر اعدام در ایران میباشد. طبق آمار منتشر شده از سوی عفو بین الملل تعداد اعدامها در ایران از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۲ تعداد ۳۰۳۸ اعدام میباشد که این تنها شامل مواردیست که در روزنامهها و یا مجموعههای حقوق بشری اتتشار یافته و مسلما تعداد اعدامها در ایران بیش از اینها است و این نشان دهندهٔ روند روز افزون اعدام در ایران میباشد. این در حالیست که در آمار منتشر شده از سوی سازمان حقوق بشر ایران تنها از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ تعداد ۲۶۵۴ نفر اعلام شده است. سال ۲۰۰۰: تعداد ۱۶۵ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۱: تعداد ۷۵ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال ۲۰۰۲: تعداد ۳۱۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال ۲۰۰۳: تعداد ۱۵۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۴: تعداد ۱۰۸ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۵: تعداد ۹۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۶: تعداد ۱۷۷ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۷: تعداد ۳۱۷ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل سال۲۰۰۸: تعداد ۳۴۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۳۵۰ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران سال۲۰۰۹: تعداد ۳۸۸ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۴۰۲ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران سال۲۰۱۰: تعداد ۲۶۲ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۵۴۶ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران که در اطلاعات تکمیلی ۶۴۶ نفر را به ثبت میرساند سال۲۰۱۱: ۴۱۶ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۶۷۶ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران سال۲۰۱۲: ۳۱۴ نفر، اعلام شده توسط عفو بین الملل و ۵۸۰ نفر اعلام شده توسط سازمان حقوق بشر ایران همانگونه که در آمار بالا مشاهده میشود، عفو بین الملل تنها مواردی را ثبت کرده است که در روزنامهها و رسانههای رسمی ایران اعلام شده است و در گزارش سازمان حقوق بشر ایران نیز در رابطه با اعدامهای صورت گرفته در سال ۲۰۱۰پس از تکمیل اطلاعات خود، آمار واقعی اعدام در این سال را که ۵۴۶ نفر اعلام کرده بود را، در گزارش نهایی خود ۶۴۶ نفر ذکر میکند. سازمان حقوق بشر در ایران که از سال ۲۰۰۹ عضوی ائتلاف جهانی بر علیه مجازات اعدام (wcadp) میباشد در گزارش سالانهٔ ۲۰۱۲ خود ارقام مربوط به اعدام را اینگونه ذکر میکند: حداقل ۵۸۰ مورد اعدام در سال گذشته. ۲۹۴مورد (۵۱%) توسط منابع رسمی در ایران گزارش شده است. ۲۸۶ مورد مربوط به گزارشهای محلی و غیر رسمی میباشد. ۸۵ مورد از این اعدامها مربوط به اعدامهای دسته جمعی در زندان وکیل آباد مشهد میباشد. ۷۶% این اعدامها مربوط به جرایم مواد مخدر میباشد. از این تعداد۶۰%آن در ملا عام بوده است. یک سوم اعدامهای صورت گرفته در ملا عام نیز مربوط به جرایم مواد مخدر میباشد. همچنین این گزارش میافزاید که: ۲۷ نفر از اعدام شدگان شهروندان افغان و ۱ تن نیز شهروند پاکستان بوده است. و تعداد زنان اعدامی ۹ نفر میباشد. در جای دیگری از همین گزارش اعلام شده که تعداد اعدامهای صورت گرفته در ملاء عام در سال ۲۰۱۲ شش برابر نسبت به سال ۲۰۰۹ افزایش یافته است. همچنین مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران در گزارش سالانهٔ ۲۰۱۲ خود، تعداد اعدامها در این سال را ۵۸۶ مورد ذکر کرده است و در ادامهٔ همین گزارش جمع بندی این اعدامها را اینگونه ذکر میکند: بر اساس این گزارش ۷۶% اعدام شدگان به اتهام جرایم مربوط به مواد مخدر در ایران اعدام شدند، ۱۱% به اتهام تجاوز به عنف، ۵% به اتهام قتل، ۲% به اتهام محاربه، ۲% به اتهام محاربه – سیاسی، ۲ درصد به اتهام محاربه و افساد فی الارض و ۱% به اتهام لواط یا هم جنس گرایی، ۱% به اتهام قتل و تجاوز و درصد ناچیزی نیز به اتهام شرارت و افساد فی الارض در ایران اعدام شدند.... متاسفانه در این آمار مسئلهای که کمتر به آن توجه شده اعدام زندانیان سیاسی و صدور این حکم برای این زندانیان میباشد. سال گذشته را میتوان یکی از بدترین سالها در دههٔ اخیر برای اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران دانست؛ چرا که در سال گذشته ۱۹ تن از معترضین سیاسی و اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران اعدام شدند که ۹ تن از آنان از زندانیان بلوچ و ۶تن نیز از زندانیان کرد و اقلیت سلفی بودند و ۴تن نیز از اهالی اهواز میباشند و ۲۲ تن نیز یا به اعدام محکوم شدهاند و یا حکم اعدامشان در دیوان عالی کشور تایید شده است: در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ تعداد ۴ تن از زندانیان عرب و فعالین مدنی اهواز به نامهای: طه حیریان، ناصر حیدریان، عباس حیدریان (هرسه برادر) و علی شریفی در اهواز اعدام شدند. در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۹۱ تعداد ۳ تن از زندانیان سیاسی بلوچ به نامهای: عبدالباسط ریگی، عبدالجلیل کهرازهی و یحیی چاری زهی در زندان زاهدان اعدام شدند. در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۱ زندانی سیاسی داوود توتازهی در زندان زاهدان اعدام شد. در تاریخ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ تعداد ۵ تن از زندانیان سیاسی بلوچ به نامهای: نظر شه بخش، نعمت الله شه بخش، عبدالله شه بخش، عبدالرحمن شه بخش و صالح نوتی زهی در زندان کرمان اعدام شدند. در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۹۱ تعداد ۶ تن از زندانیان اهل سنت به نامهای: بهرام احمدی، اصغر رحیمی، بهنام رحیمی، محمد ظاهر بهمنی، کیوان زند کریمی و هوشیار محمدی در تیرماه ۱۳۹۰ در شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اعدام محکوم شده بودند در زندان قزلحصار اعدام شدند. همچنین در سال گذشته نیز تعداد ۲۲ زندانی سیاسی که همگی از اقلیت سنی مذهب میباشند به اعدام محکوم گشتهاند؛ از این تعداد، ۱۳تن از شهروندان کردستان و ۹ تن از شهروندان اهوازی میباشند. در تاریخ مهر ماه ۱۳۹۱ تعداد ۴ تن از فعالین فرهنگی در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی اهواز محاکمه و به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض طبق کیفر خواست صادره از دادسرا به شماره ١٩٠١٠۴٣۶٣٠٠۴٠٠٧٩ به اعدام محکوم شدند: _عبد الرضا امیر خنافره فرزند یونس متولد ١٣۶۶ مجرد؛ شاعر معروف شهر شادگان به اتهام محاربه؛ مفسد فی الأرض شناخته و به اعدام با طناب چوبه دار محکوم شد. _غازی عباسی فرزند احمد متولد ١٣۶١ مجرد و شاعر معروف منطقه میباشد که نامبرده نیز از فعالین فرهنگی خوزستان میباشد. وی نیز به اتهام محاربه؛ مفسد فی الأرض شناخته و به اعدام محکوم شده است. _معشور عبد الامیر مجدمی فرزند هوشنگ متولد ١٣۵٩ متأهل، به اتهام محاربه و مفسد فی الأرض محکوم به اعدام شده است. _شهاب عباسی فرزند احمد متولد ١٣۶۵ مجرد، دیگر متهم این پرونده است که به اتهام محاربه و مفسد فی الأرض به اعدام محکوم شده است. در اردیبهشت ۱۳۹۱ شعبهٔ ۲ دادگاه انقلاب اسلامی اهواز حکم اعدام ۵ فعال فرهنگی و مدنی و از موسسان موسسه فرهنگی "الحوار" به معنای "گفتگو" را صادر و این حکم در ۲۰ دی ماه به تایید دیوان عالی کشور رسید؛ نامبردگان عبارتند از: _محمد علی عموری است. متولد ۱۳۵۶، وبلاگ نویس و فارغ التحصیل رشته مهندسی منابع طبیعی - شیلات و آبزیان از دانشگاه صنعتی أصفهان و فعال دانشجویی و یکی از موسسان نشریه دانشجویی «التراث» در دانشگاه صنعتی اصفهان که به عربی و فارسی منتشر میشد. دبیر دبیرستانهای رامشیر _هادی راشدی (فوق لیسانس شیمی کاربردی و دبیر شیمی)، _هاشم شعبانی (شاعر و دبیر ادبیات عرب و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه اهواز)، _جابر آلبوشوکه (فوق دیپلم کامپیوتر و سرباز وظیفه)، _مختار آلبوشوکه (شاغل در یک شرکت سنگ شکن (، در همین سال در کردستان نیز ۱۲ نفر به اتهام همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شدند و نامبردگان عبارتند از: _منصور آروند شهروند مهابادی که پس از یکسال بازداشت در شهرویور ۹۱ به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکو شد و در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد. _سامان نسیم از اهالی مریوان در تیرماه سال ۹۰ در سردشت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از شکنجههای جسمی در بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد وادار به اعتراف تلویزیونی شد که از تلویزیون داخلی ایران پخش شد و نهایتا در تاریخ ۲۳ فروردین ۹۱ در شعبه ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام محاربه همکاری با پژاک به همراه ابراهیم عیسیپور و سیروان نژادی به اعدام محکوم شد و در حال حاضر در زندان ارومیه به سر میبرد. _سیروان نژادی: در تاریخ ۱۴ تیرماه توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر کرج بازداشت و بعدا به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل شد و مدت نزدیک به یک ماه و نیم در این بازداشتگاه مورد بازجویی قرار میگیرد. نامبرده بعد به زندان مهاباد منتقل و در تاریخ ۲۳ فرودین ماه در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم به همراه سامان نسیم و ابراهیم عیسیپور به اعدام محکوم شد ودر زندان این حکم به وی ابلاغ شد و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد. _ابراهیم عیسیپور ساکن بخش نًلاس از توابع شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیرماه از سوی نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر ارومیه منتقل و به مدت نزدیک به یک ماه و نیم نگهداری در سلولهای انفرادی به زندان مهاباد منتقل شد و در تاریخ ۲۳ فرودین ماه ۹۱ در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام همکاری با پژاک به همراه سامان نسیم وسیروان نژادی اعدام محکوم شد. این زندانی در تاریخ ۱۲ اردیبشت ماه از زندان مهاباد به زندان مرکزی شهر ارومیه منتقل شده است. _بهروز آلخانی شروند سلماسی که در ۷ بهمن ۱۳۸۸ در سلماس بازداشت ونزدیک به ۲۰ ماه را در سلول انفرادی گذرانده و مورد شکنجههای جسمی قرار گرفته بود در ۲۴ آبان ۱۳۹۰ در شعبهٔ ۱ دادگاه انقلاب به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد و مشارکت در قتل دادستان خوی به اعدام محکوم شد وپس از اعتراض نامبرده، دیوان عالی کشور جکم را نقض کرده و پروندهٔ وی به شعبهٔ ۱۰ دادگاه انقلاب ارومیه ارجاع داده میشود که این شعبه نیز در دی ماه سال گذشته مجددا برای وی حکم اعدام صادر میکند، پیمان آلخانی برادر این زندانی در گفتگویی با مجموعه فعالان حقوق بشر وضعیت وی را اینگونه شرح میدهد: هروز در طی مدت بازداشت مورد شکنجه قرار گرفته بود. با دریل مچ پای وی را سوراخ کرده بودند و انگشتان دستش را شکسته بودند، به سر وی شک الکتریکی وصل نمودند و به وسیله کابل هم بسیار مورد تعزیر قرار گرفته بود و بر اثر ضرباتی که به سر بهروز وارد کرده بودند وی تعادل روحی خود را از دست داده بود تا جایی که یکبار در جلسه دادگاه به درخواست وکیل تسخیری وی (آقای یدالله حصاری) مبنی بر وخامت وضع روحی بهروز جلسه دادگاه به تعویق افتاد و نامبرده در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد. _هوشنگ رضایی اهل شهر نهاوند در تاریخ ۲۹ خردادماه سال ۸۹ در شهر تهران توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت و به بند مخصوص این وزارتخانه یعنی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این زندانی در اردیبهشت سال ۹۱ بعد از نزدیک به یک سال و نیم نگهداری در بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین در شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی ببه اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد. _بختیار معماری از اهالی مریوان که در مردادماه سال ۸۹ توسط نیروهای اداره اطلاعات مریوان بازداشت شد، پس از ماهها انفرادی و و پخش اعترافات تلویزیونی از شبکه ب پرس تی وی در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۰ در دادگاه انقلاب محاکمه و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد و سال گذشته این حکم در دیوان عالی کشور تایید شد. _حبیب افشاری این شهروند کُرد ساکن شهر مهاباد در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر مهاباد بازداشت شده است. نامبرده که به همراه سه برادر دیگر به نامهای علی، سلطان و ولی افشاری بازداشت شده بود به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار میگیرد. دادگاهی این چهار برادر در مورخه ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و از طریق عضویت در حزب کومهله برگزار شده است و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار میشود، در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه حکم اعدام وی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به وی ابلاغ شد و این حکم سال گذشته در دیوان عالی کشوور تایید شد هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد. _علی افشاری در اواخر آذرماه سال ۸۹ در شهر بوکان با یورش به منزل یکی از بستگانش بازداشت شده است. نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه برای بازداشت وی اقدام به تیراندازی کرده و به گفته یک منبع نزدیک به خانواده او را زخمی کردند. به گفته منبع یاد شده «بعد از اصابت چندین گلوله به بدن وی، نیروهای امنیتی او را بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات در شهر مهاباد منتقل کردند. علی افشاری به همراه سه برادر دیگرش که پیشتر بازداشت شده بودند به مدت نزدیک به ۴ ماه در بازداشتگاهای امنیتی در شهر مهاباد و ارومیه بدون حق ملاقات و تماس با خانواده مورد بازجویی قرار میگیرد. این چهار برادر در تاریخ ۱۴ آذرماه سال ۹۰ در دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُرد دادگاهی شدند و آخرین جلسه دادگاه با حضور وکلای تسخیری برگزار شد، در تاریخ ۲۶ دی ماه سال ۹۰ در زندان مرکزی ارومیه حکم اعدام وی به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به وی ابلاغ شد و این حکم سال گذشته در دیوان عالی کشوور تایید شد و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد و به دلیل اصابت چندین گلوله به بدنش در هنگام دستگیری، وضعیت سلامتی وی وخیم گزارش شده است. _سمکو خورشیدی هل بانه استان کردستان در تاریخ ۸ فرودین سال ۹۰ در تهران بازداشت شد، شبکه پرستیوی روز ۲۱ اردیبشت ماه سال ۹۰ اقدام به پخش اعترافاتی از این زندانی کرد. نهایتا این زندانی در اردیبشت ماه سال گذشته به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد. _علی احمد سلیمان حدود شش سال پیش به اتهام عضویت در پژاک بازداشت به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و علی رغم اتمام محکومیتش از آزادی این زندانی جلوگیری میشد تا اینکه اواخر بهمن ماه سالجاری به اتهام ارتباط با احمد شهید و رسانههای برون مرزی بهعاتهام تبلیغ علیه نظام از درون زندان به یکسال حبس تعزیری نیز محکوم شده بود وپس از آن شعبهٔ ۵ دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه وی را به اتهام قتل دو تن ار اعضای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد و در حال حاضر در زندان مرکزی ارومیه به سر میبرد. _رضا اسماعیلی (مامدی) فرزند توفیق، ۳۴ ساله و اهل روستای دریک از توابع شهرستان سلماس که در اوایل پاییز سال ۹۰ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر سلماس بازداشت شد. او بعد از چند ماه نگهداری در بازداشتگاه وزارت اطلاعات شهر سلماس از سوی دادگاه انقلاب شهر خوی به اتهام همکاری با پژاک به اعدام محکوم شد. _رضا ملازاده فرزند احمد، ۲۵ ساله، اهل روستای «آشناک» از توابع شهرستان سلماس، اواخر تابستان ۱۳۹۰ هنگام ورود به شهر پاوه توسط سپاه پاسداران رژیم بازداشت و به یکی از بازداشتگاهای سپاه در شهر کرمانشاه منتقل شد، این زندانی سیاسی پس از یکسال بازداشت در تماسی تلفنی با خانوادهاش از نگهداریاش در زندان اوین و تایید حکم اعدامش در دیوان عالی کشور خبر داده است.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:40AM
هرانا؛ خسرو کردپور دست به اعتصاب غذا زده است خبرگزاری هرانا - قرار بازداشت برادران کردپور تا یکماه دیگر تمدید شد؛ خسرو کردپور دست به اعتصاب غذا زده است. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خسرو کردپور فعال حقوق بشر از شنبه ۳۱ فروردین ماه در اعتصاب غذا بسر میبرد. این موضوع با توجه به بیخبری از وضعیت و ممنوعیت ایشان برای ملاقات و تماس با بستگان، شرایط وی را نگران کننده کرده است. همچنین قرار بازداشت خسر و مسعود کردپور در ۹ اردیبهشت ماه برای یک ماه دیگر تمدید شده است. یکی از نزدیکان این دو فعال حقوق بشر به گزارشگر هرانا گفت: "خانواده کردپور با گذشت حدود ۵۳ روز کماکان در بیخبری بسر میبرند و ایشان اجازه هیچ گونه تماسی با خارج از زندان را ندارند. مسئولین امنیتی فشار شدیدی بر خانواده این فعالین وارد میکنند تا مشکلات ایشان را خبری نکنند." لازم به یادآوریست که خسرو کردپور در تاریخ ۱۷ اسفند ماه سال گذشته و در پی مراجعهی ماموران امنیتی به منزلش دستگیر و برادر وی مسعود کردپور نیز، روز بعد که برای پیگیری پروندهی وی به ادارهی اطلاعات مهاباد مراجعه کرده بود؛ بازداشت شد. گفتنیست، خسرو کردپور، مدیر "آژانس خبری موکریان" میباشد که به کار نشر اخبار حقوق بشری در ایران میپردازد.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:31AM
خبرگزاری هرانا - شمیم اتحادی، شهروند بهایی ساکن یزد روز ۲۴ اسفند ماه سال ۹۱ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران امنیتی در مراجعه به منزل این شهروند بهایی ضمن تفتیش منزل اقدام به ضبط کتابها، لبتاپ، فیلمهای خانوادگی و... کردند. بر اساس این گزارش در طی سه سال گذشته این سومین بار است که منزل خانوادگی این شهروند مورد تفتیش قرار میگرد، شمیم اتحادی پیشتر نیز از سوی دستگاه اطلاعاتی کشور و در جریان پیگیری وقایع گورستان بهائیان در یزد بازداشت شده بود.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:28AM
برگزاری چهارمین جلسه محاکمه قضات کهریزک پشت درهای بسته خبرگزاری هرانا - چهارمین جلسه رسیدگی به اتهامات قضات پرونده بازداشتگاه کهریزک، به طور غیرعلنی و با حضور سعید مرتضوی دادستان سابق تهران، حسن زارع دهنوی معاون وقت آقای مرتضوی و علی اکبر حیدریفر دادیار سابق دادستانی تهران برگزار شد. خبرگزاری ایسنا دوشنبه ۹ اردیبهشت (۲۹ آوریل) گزارش کرده که رضا نجفی نماینده دادستان، پس از خروج از جلسه دادگاه گفته است که در این جلسه قاضی سیامک مدیرخراسانی رئیس دادگاه به شاکیان، متهمان و وکلای آنها تذکر داده که حق انتشار جزئیات جلسه دادرسی را ندارند. جلسه امروز، یک ماه و نیم پس از سومین جلسه دادگاه کهریزک برگزار شده و مسئولان قضایی علت وقفه طولانی میان این دو جلسه را احضار شهود و مطلعانی برای حضور در دادرسی اعلام کردهاند. در جلسه امروز، علی اکبر حیدری فر به دفاع از اتهامات خود پرداخته است. آقای حیدری فر پیش از برگزاری سومین جلسه دادگاه به خبرنگاران گفته بود که او دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را صادر کرده و سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، در این زمینه نقشی نداشته است. آقای مرتضوی، که متهم ردیف اول این پرونده محسوب میشود، پیشتر دادگاه را برای رسیدگی به اتهامات خود فاقد صلاحیت خوانده و افزوده بود که در زمان انتقال متهمان به بازداشتگاه کهریزک در مرخصی بوده است. دادستان سابق تهران پس از پایان جلسه امروز، بر خلاف روز برگزاری جلسه سوم دادگاه، در جمع خبرنگاران حاضر نشد. شهود به دادگاه راه نیافتند خبرگزاری ایلنا گزارش کرده که دو نفر از شهود پرونده، از زمان شروع دادگاه امروز خواستار ورود به جلسه بودهاند، اما از ورود آنها جلوگیری شده است. این شهود گفتهاند که خود، در کهریزک و در کنار کشته شدگان حضور داشتهاند. به گزارش فارس آقای حیدریفر قبل از شروع جلسه دادگاه، با اشاره به اینکه عبدالحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی از کشته شدگان بازداشتگاه کهریزک، افرادی را به عنوان مطلع به دادگاه معرفی کرده، افزوده است: "شاهدانی که روحالامینی معرفی کرده از متهمان کهریزک هستند که حق شهادت ندارند." آقای روح الامینی پس از برگزاری جلسه دادگاه گفت: "امروز نوبت به شهود نرسید و آقای حیدری فر و وکیلش به دفاع در برابر اتهامات پرداختند. روند دادگاه را خوب ارزیابی میکنم و توجه داشته باشید هر کسی که درحال غرق شدن است برای نجات خود حتی به یک چوب شکسته نیز چنگ میزند." وی تاکید کرده است: "همچنان آثاری از پشیمانی را در متهمان پرونده نمیبینیم." بر اساس کیفرخواست دادستانی، آقای مرتضوی به "مشارکت در بازداشت غیرقانونی" و "معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع از طریق امر یا ترغیب ماموران مربوطه به تنظیم گزارش خطاب به خود" و آقایان زارع دهنوی و حیدری فر به "مشارکت در بازداشت غیرقانونی" متهم شدهاند. غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل ایران و سخنگوی قوه قضائیه پس از انتشار این کیفرخواست گفت که اتهام "معاونت در قتل" هم به آقای مرتضوی تفهیم شده است. در تیرماه سال ۱۳۸۸ و در اوج اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، تعدادی از معترضان بازداشت شده به دستور دادستانی تهران به بازداشتگاه کهریزک در جنوب تهران منتقل شدند و تعدادی از آنها در اثر بدرفتاری مأموران کشته شدند. یک دادگاه نظامی تعدادی از مأموران پلیس را به اتهام قتل این معترضان محاکمه و دو تن از آنها را به قصاص نفس (اعدام) محکوم کرد، اما خانواده کشته شدگان از قصاص آنها صرفنظر کردند و خواستار محاکمه «آمر اصلی قضایی و آمران سیاسی و امنیتی» پرونده شدند. جلسه بعدی رسیدگی به پرونده کهریزک، قرار است روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت برگزار شود. منبع: بیبی سی
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:21AM
بازداشت ۴ شهروند کرد و بیخبری از سرنوشت آنان خبرگزاری هرانا - مأموران امنیتی با یورش به روستای "دگاگاه" از توابع شهرستان سروآباد، ۴ شهروند کُرد را بازداشت کردند. بنا به گزارش آژانس خبررسانی کردپا، صبح روز پنجشنبه، پنجم اردیبهشتماه، ۴ شهروند کرد ساکن روستای دگاگاه از سوی نیروهای اطلاعاتی شهرستان سروآباد بازداشت شدند. این گزارش هویت این ۴ شهروند را "روحالله حیدری، آوات حیدری، کاوان حیدری و احمد حبیبی" اعلام کرد. گزارش ارسالی حاکی از آن است که مأموران امنیتی در یورش خود به منازل مسکونی این افراد، ضمن بیحرمتی و توهین به اعضای خانواده، لوازم خانگی آنان را نیز شکستهاند. تا لحظهٔ انتشار این خبر از علل بازداشت و محل نگهداری شهروندان بازداشتشده اطلاع دقیقی در دسترس نیست. روستای دگاگاه با جمعیت حدود یکهزار نفر در ١۵ کیلومتری شهرستان سروآباد قرار دارد. طی ۴٠ روز اخیر نهادهای امنیتی و نظامی ایران جمعاً ٢۴ شهروند کرد را در نقاط شهری و روستایی مناطق کردنشین ایران بازداشت کردهاند.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:17AM
بیش از 1000 کارگر شرکت صدرای بوشهر در آستانه روز جهانی کارگر دست به اعتصاب زدند در آستانه روز جهانی کارگر از صبح امروز دهم اردیبهشت ماه بیش از 1000 نفر از کارگران شرکتهای پیمانکاری زیر مجموعه شرکت صدرای بوشهر در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد ماههای بهمن و اسفند سال گذشته و فروردین ماه امسال خود دست به اعتصاب زدند. بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران در پی این اعتصاب برخی از نماینده های شرکتهای پیمانکاری با حضور در میان کارگران از آنان خواستند تا به اعتصاب خود پایان دهند؛ اما کارگران بر تحقق خواستشان مبنی بر پرداخت دستمزدهای معوقه خود پافشاری کرده و حاضر به پایان این اعتصاب نشدند. به دنبال این وضعیت مسئولان شرکتهای پیمانکاری برای شکستن اعتصاب کارگران اقدام به تعطیلی کارگاهها کردند.شرکت ساحل سازان جنوب هم با فراخواندن سرویس ایاب و ذهاب کارگران، آنان را مجبور به ترک محل کارخانه کرد تا به این وسیله کارگران ناچار به بازگشت به کار شوند. بر اساس آخرین گزارشهای رسیده با وجود فشارهای شرکتهای پیمانکاری برای شکستن اعتصاب کارگران، این اعتصاب همچنان ادامه دارد.
عکس جدید \ April 30, 2013 at 07:11AM
مادرِ داغدار به سعید مرتضوی: بالاخره تو هم کارت زدی؟ چهارمین جلسه دادگاه پرونده بازداشتگاه کهریزک هم غیرعلنی برگزار شد و سعید مرتضوی که مثل همیشه با اسکورت به محل دادگاه آمده بود، پس از پایان جلسه بدون صحبت با خبرنگاران به سرعت محل را ترک کرد. اما پیش از آغاز جلسه دادگاه، زنی انتظار مرتضوی را میکشید تا به گفته خودش تنها یک جمله به او بگوید. این مادر در نهایت موفق شد خود را به ماشین قاضی سابق رسانده و آن یک جمله را بگوید. اما داستان این مادرِ داغدار و عصبانی چه بود؟ او در جمع خبرنگاران توضیح داد: دخترم را در آمریکا کشتند. برای پیگیری پرونده اش چند بار به دادسرا رفتم. اینقدر به آنجا رفت و آمد داشتم که یک روز مرتضوی مرا به مسخره گرفت و گفت امروز کارت ورودت را زدهای؟ امروز اینجا آمدم تا وقتی از دادگاه می آید به او بگویم کارت ورود و خروجت را زده ای؟ این مادر معترض هنگام خروج مرتضوی از محوطه دادگاه خود را به ماشین دادستان سابق رساند و با صدای بلند فریاد زد: "بالاخره تو هم کارت زدی؟" http://www.utolawyers.org/news/340-2013-04-29-14-08-52
عکس جدید \ April 30, 2013 at 06:59AM
بیانیه سازمان مدارای جهانی به مناسبت روز جهانی کارگر رفاه و حقوق برابر برای همه در طول تاریخ بشریت کارگران نقش بسیار ارزندهای در شکوفایی و گسترش جوامع بشری داشتهاند. هرگز نمیتوانیم نقش ارزنده کارگران را نادیده بیانگاریم و اگر کارگران نبودند جهان نیز چنین نظمی نمییافت. اما در کنار نقش ارزندهای که کارگران در بهبود جوامع بشری داشتهاند، حقوق آنان نیز همواره در طول تاریخ تضییع شده است. شورش کارگری ۱۸۸۶ مناسبتی شد تا اول ماه می هر سال سهم کارگران دنیا شود. تا پیش از آن تاریخ، ساعت کاری کارگران آمریکا هر روز ده ساعت بود. کارگران خواستار ان بودند که شرایط کار آنها تعدیل شده و از ساعات کار روزانهشان کاسته شود. قرار بر این بود که در روز اول ماه می، ساعات کار روزانه به ۸ ساعت کاهش یابد اما چنین نشد و کارگران دست به اعتصاب و راهپیمایی زدند. در چهاومین روز اعتصاب برخی از کارگران که تعدادشان بسیار بالا بود در منطقههای مارکت جمع شده و تصمیم به راهپیمایی گرفتند. تعدادی از کارگران بر روی گاری سوار شده و به سخنرانی پرداختند. پلیس جلوی آنان را گرفت و خواستار توقف راهپیمایی شد تا اینکه ناگهان انفجاری رخ داد و یک مامور پلیس و چند کارگر مجروح شدند. این حادثه باعت شد تا پلیس دست به خشونت زده و به سوی جمعیت شلیک کند. پلیس با اعمال خشونت جمعیت را متفرق کرد و هشت تن از کارگران را دستگیر کرد. دستگیر شدگان همگی کارگران آلمانی مقیم آمریکا بودند که پنج نفر از آنها به اعدام محکوم شدند. یک نفر پیش از اجرای حکم اعدام خودکشی کرد و حکم اعدام بقیه اجرا شد. یک نفر هم به ۱۵ سال حبس و دو نفر دیگر به حبس ابد محکوم شدند. اخبار مربوط به تظاهرات، کشتار و اعدامها به سایر کشورهای جهان رسید و در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار شد و از آن به بعد هر سال در اول ماه می، این مراسم با راهپیماییهایی که توسط کارگران صورت میگیرد برگزار میشود. از آن زمان تا کنون ۱۲۷ سال میگذرد اما وضعیت کارگران آنچنان که توقع میرفت بهبود نیافته است. کارگران بسیاری در کشورهای مختلف جهان از وضعیت اجتماعی خود رنج میبرند و حتی بسیاری از کارگران هستند که از ساعات کاری طولانی و طاقت فرسایی دارند؛ حقوقشان تضییع میشود و چنانچه اعتراضی کنند با رفتارهای غیرعادلانه قدرت مواجه خواهند شد. نه حکومت نسبت به حقوق کارگران مدارا میکند و نه کارفرمایان حقوق کارگران خود را محترم میشمرند. بیشترین کارگرانی که مورد بیعدالتی اجتماعی قرار میگیرند در کشورهای آسیایی و آفریقایی زندگی میکنند. برخی از دولتها به جای انکه برای شهروندان خود به خصوص کارگران رفاه اجتماعی فراهم کنند، ثروتهای ناشی از درآمدهای ملی خود را برای حفظ قدرت خود استفاده میکنند و حقوق شهروندانشان در پایینترین اولویت قرار دارد. در حالی که: کارگران در تمام نقط جهان این حق را دارند تا تشکلهای مستقل کارگرای داشته و آزاد در بیان عقاید و افکار خود باشند. کارگران میبایست از رفاه اجتماعی کافی برخوردار بوده وهیچ دغدغه و نگرانی برای آینده خود و فرزندان خود نداشته باشند. دستمزد کارگران میبایست به گونهای باشد که زندگی آنها تامین کرده و بتوانند از حقوق اجتماعی کافی برخوردار شوند. امنیت شغلی کارگران، بهداشت روانی و جسمی آنها و نیز ایمنی در محیطهای کار و زندگیشان میبایست فراهم شود. دستمزد کارگران میبایست در زمان مقرر به آنها داده شود و هیچ عذی برای عدم پرداخت دستمزد وجود نداشته باشد. دولت باید حامی و پشتیبان کارگران بوده و خواستههای آنان را تامین کند. همه کارگران میبایست به صورت رایگان از بیمه تامین اجتماعی برخوردار باشند. اما متاسفانه قوانین تبعیض آمیز در مورد زنان کارگر در بسیاری از کشورهای جهان همچنان وجود دارد. حقوق زنان و مردان همچنان نامساوی است و لازم است دولتها سعی و تلاش نمایند تا برابری بیقید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصههای زندگی اعم از اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و فرهنگی تضمین شود. همچنین در بسیاری از کشورهای جهان همچنان کودکان مشغول به کارند و در شرایط بسیار سختی زندگی میکنند. ضروری است تا به کارگیری کودکان به عنوان کارگر متوقف شود و لازم است تا دولتها بر اساس کنوانسیون حقوق کودک، حقوق کودکان را که سرمایههای آینده یک کشور هستند در اولویت قرار دهند. نه تنها کودکان بلکه والدین آنها نیز میبایست از رفاه کامل برخوردار بوده و زندگی اجتماعی سالمی داشته باشند. همچنین امکانات اموزشی و بهداشتی برای همه فراهم شود. سازمان مدارای جهانی این روز را به همه کارگران جهان تبریک گفته و از تمامی کارفرمایان و دولتها میخواهد که در وضعیت کارگران از همه جنبهها بازبینی کرده و نگذارند هیچ حقی از کارگری تضییع شود. در این صورت همگی جهانی بهتر برای زیستن خواهیم داشت منبع:http://www.utolawyers.org/statements/343-2013-04-30-10-47-56
عکس جدید \ April 30, 2013 at 06:48AM
بازگشت سنگسار به قانون مجازات اسلامی با وجود حذف مجازات سنگسار برای زنای محصنه توسط قوه قضائیه و جایگزین کردن آن با مجازات "سلب حیات"، این واژه دوباره از سوی شورای نگهبان به قانون مجازات اسلامی برگردانده شد. شورای نگهبان در اقدامی که از سوی یکی از معاونان قوه قضائیه، غیرقانونی خوانده شده اقدام به تغییر قانون مجازات اسلامی کرده و واژه "سنگسار" را که به جای آن "سلب حیات" گذاشته شده بود به متن این قانون باز گردانده است. ظاهرا تمام ۹ ماهی که این لایحه برای تایید نهایی در دست شورای نگهبان بوده، جدال بین مجلس و قوه قضائیه و شورای نگهبان بر سر مجازات زنای محصنه جریان داشته است. بر اساس لایحهای که قوه قضائیه به مجلس ارائه داده بود، مجازات سنگسار از قانون حذف و به جای آن "سلب حیات" قرار گرفته بود. هرچند این تغییر ناچیز نیز نتیجه این مجازات را تغییر نمیداد و در نهایت فرد متاهلی که وارد رابطه خارج از ازدواج شود، محکوم به مرگ است اما روش اجرای مرگ او دیگر نمیتوانست سنگسار باشد. این قانون نیز البته مورد اعتراض فعالان حقوق بشر، زنان و حقوقدانان بود چرا که علاوه بر اینکه برای یک رابطه جنسی مجازات مرگ تعیین کرده، دست قاضی را نیز برای تعیین نوع مرگ باز گذاشته بود. اینک با نظر شورای نگهبان اما مجازات سنگسار همچنان قانونی است. پیشینه حذف مجازات سنگسار بحث بر سر صدور و اجرای حکم سنگسار برای زنای محصنه (رابطه جنسی خارج از ازدواج بین زن و مرد متاهل) از سال ۱۳۸۰ آغاز شد. در آن زمان به دلیل اعتراضات بینالمللی و داخلی به اجرای مجازات سنگسار، رئیس وقت قوه قضائیه، هاشمی شاهرودی طی بخشنامهای به قضات توصیه کرد که از صدور و اجرای این حکم خودداری کنند. آسیه امینی میگوید تنها راه حذف مجازات سنگسار لغو قانون آن است علت صدور این بخشنامه از سوی هاشمی شاهرودی چنین عنوان شده بود که اجرای سنگسار برای اسلام ایجاد وهن میکند. با این حال بسیاری از قضات وقعی به این بخشنامه ننهاده و همچنان به صدور و اجرای این حکم ادامه دادند. آسیه امینی روزنامهنگار و فعال حقوق زنان که روی بسیاری از پروندههای سنگسار کار کرده میگوید تنها در فاصله سال ۱۳۸۴ تا کنون ۸ مورد حکم سنگسار اجرا شده است. درباره علت اصرار قضات به صدور و اجرای حکم سنگسار، امینی میگوید: "من دستکم در جریان دو پرونده، در جریان تصمیمگیری قاضی البته بعد از اجرای حکم بودهام. با یک نفر مستقیماً صحبت کردم و نامه نفر دوم به رئیس قوه قضاییه را خواندم. در هر دو مورد عنوان شده بود که احدالناسی نمیتواند و حق ندارد جلو حد الهی را بگیرد، حتی رئیس قوه قضائیه. مثلاً قاضی مشهد که این حکم را در مورد دو نفر صادر کرده بود و دستگاه قضائیه مشهد و نیروی انتظامی و بخشی از نیروی سپاه آن را در بهشت رضای مشهد اجرا کرده بودند، استدلالشان این بود که قوه قضائیه اگر میخواهد این قانون اجرا نشود، باید قانون را عوض کند". در اصل دعوای بین شورای نگهبان و قوه قضائیه و مجلس، دعوایی فقهی است که افتادن در آن دوری باطل است. یک سو شورای نگهبان است که معتقد است حد الهی قابل تغییر نیست و سوی دیگر کسانی هستند که اجرای این حد را موجب وهن اسلام میدانند. قضات هم در این میان دستشان باز است که بین حد الهی و جلوگیری از ایجاد وهن برای اسلام یکی را انتخاب کنند. آنها میگویند اگر قرار به عدم اجرا باشد باید قانون تغییر کند. برای تغییر قانون اما آیا امیدی هست؟ سکینه آشتیانی یکی از زنان محکوم به سنگسار بود که پرونده او جنبه بینالمللی گرفت و فشار زیادی را بر جمهوری اسلامی وارد کرد آسیه امینی میگوید: "راستش من در این هفت هشت سالی که روی پروندههای سنگسار کار کردهام، اساساً امیدواربودن را یک کار عبث میدانم یعنی عملگرایانه نیست. به چه چیزی باید امید داشت؟ به قانون باید امید داشته باشیم که قانون صریحاً دارد دست قضات را باز میگذارد. شاید بتوان گفت تنها مورد مثبتی که میتوانست امیدوارکننده باشد، در همین چارچوب بسته قانون مجازات اسلامی و نه مثلاً در حوزهی قانون حقوق بشری یا یک قانون دموکراتیک، شاید فتاوی کسانی مثل آیتالله منتظری ممکن بود بتواند راهگشا باشد، چون ایشان فتوا داده بود که حد الهی در زمان غیبت قابل اجرا نیست". امینی معتقد است حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز از نظر فقهی در جایگاهی نیست که بتواند چنین حکمی صادر کند چرا که جایگاه او بیشتر سیاسی است تا دینی و تنها مراجع تقلید شیعه هستند که میتوانند جلوی اجرای این قانون را بگیرند. بالا بردن سن مسئولیت کیفری؛ اقدامی مثبت اما ناکافی ماده دیگری که در قانون جدید مجازات اسلامی تغییر کرده، تغییر سن مسئولیت کیفری است. این سن که تا کنون برای دختران ۹سال تمام و برای پسران ۱۵ سال تمام قمری بود، برای هر دو جنس به ۱۵ سال تمام شمسی تغییر کرده است. آسیه امینی ضمن تاکید بر این نکته که متن لایحه جدید قانون مجازات اسلامی هنوز به دست او نرسیده و او نمیتواند مطمئن باشد که این ماده بدون تبصره و اما و اگر تصویب شده باشد، تصویب چنین قانونی را یک اقدام مثبت ارزیابی میکند. او میگوید: "تغییر قانون برای بالارفتن سن مسئولیت کیفری قطعاً یک دستآورد مثبت است. البته همان طور که گفتم من آدم بدبینی نیستم، ولی تجربهی عینی بهخصوص در دادگاههای محلی به من نشان داده که قضات با استقلال، رأی صادر میکنند و قانون باید بدون تبصره در بیان موضع خودش صراحت داشته باشد. من اعتقاد دارم که باید نتیجهی این قانون را در دادگاهها ببینیم". امینی معتقد است رسیدن به یک دستاورد واقعا مثبت زمانی است که مطابق کنوانسیون حقوق کودک، سن مسئولیت کیفری برای دختر و پسر ۱۸ سال تمام اعلام شود و به آن پایبندی هم وجود داشته باشد یعنی ضمانت اجرایی داشته باشد. قانون جدید مجازات اسلامی پس از ابلاغ به رئیس جمهوری، از خرداد ماه اجرا خواهد شد. منبع: دویچه وله
عکس جدید \ April 30, 2013 at 06:42AM
اعتصاب غذای مسعود و خسرو کردپور با گذشت نزدیک به پنجاه روز از بازداشت غیرقانونی خسرو و مسعود کردپور دو روزنامه نگار کرد، تاکنون از اتهام آنها اطلاعی در دست نیست و وکیل آنها نتوانسته با موکلین خود ملاقات کند. ادامهی بازداشت این دو برادر روزنامهنگار در حالی است که در ملاقاتی که این دو روزنامه گار با خانواده خود داشته اند اعلام کرده اند در اعتراض به بازداشت غیرقانونی خود در اعتصاب غذا بسر می برند و جان آنها در خطر است. مسعود و خسرو کردپور که طی روزهای ۱۷ و ۱۸ اسفندماه سال گذشته، توسط نیروهای وابسته به وزارت اطلاعات در شهر مهاباد بازداشت شدهاند، پس از گذشت سه هفته بازداشت، هشتم فروردینماه سال جاری، به زندان اطلاعات در ارومیه منتقل شده و قرار بازداشت این دو روزنامهنگار کرد ۲۱، فروردین ماه از سوی دستگاه قضایی به مدت یک ماه دیگر تمدید شد. شایان ذکر است جعفر کردپور، برادر این دو زندانی گفته است اگر ماموران امنیتی جوابی درباره دلیل بازداشت، اتهام و مکان نگهداری مسعود و خسرو کردپور ندهند، خانواده مسعود و خسرو کردپور از حکومت جمهوری اسلامی به اتهام آدمربایی به مراجع بینالمللی شکایت خواهد کرد
Monday, April 29, 2013
عکس جدید \ April 29, 2013 at 10:09AM
Political prisoners Saeed Madani, Abdollah Momeni, Abolfazl Abedini Nasr, Siyamak Ghaderi, Amir Khosro Dalirsani, Mohamad Hassan Yousefpour Seifi, Saeed Abedini, Kamran Ayazi, Mohamad Ebrahimi and Poriya Ebrahimi were all moved to solitary confinement after protesting the Deputy Warden demanding the dismissal of Saeed Madani as the representative of Ward 350 political prisoners.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 09:11AM
مصاحبه روز با خانواده زندانیان سیاسی گمنام شلاق و زندان در سکوت خبری فرشته قاضی کامران ایازی و بهمن صادقی نور دو زندانی گمنام بند ۳۵۰ زندان اوین هستند که خانواده هایشان در مصاحبه با "روز" از وضعیت آنان سخن گفته اند. کامران ایازی، دندانپزشک و وبلاگ نویس،از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۹ سال حبس تعزیری و ۱۶۰ ضربه شلاق محکوم شده اما پرونده دیگری با اتهام توهین به مقدسات و سب النبی دارد که همچنان باز است. بهمن صادقی نور اما فعال فرهنگی و بنیانگذار انجمن فرهنگی فرزندان ایران بزرگ[ انجمن اشویی ایران] است که به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است. اتهامات سیاسی؛ برگزاری جشن نوروز و مهرگان نگار شاهپری، همسر بهمن صادقی نور که خود نیز به همراه همسرش بازداشت شده بود در مصاحبه با "روز" توضیح میدهد: ۱۹ نفر بودیم که بازداشت شدیم. من و همسرم و دو برادرم.من با قرار وثیقه آزاد شدم اما آنها زندان ماندند تا حکم دادگاه ابلاغ شد. دو سال تمام به همسرم مرخصی ندادند حتی برای زایمان من و دنیا آمدن کودک مان هم مرخصی ندادند تا عید امسال که چند روزی به مرخصی آمد و بعد برای ادامه محکومیت اش به زندان بازگشت. سئوال میکنم که دلیل بازداشت شما و سایرین چه بود؟ می گوید: همسرم بنیانگذار انجمنی فرهنگی بود و ما در همین انجن فعالیت میکردیم. در واقع جشن های ایران باستان را برگزار میکردیم؛ از نوروز گرفته تا جشن مهرگان و سایر جشن ها. کارهای ما مدنی و فرهنگی بود تا رسید به اعتراضات مردمی هنگام انتخابات ۸۸ و ما هم حمایت خود را از جنبش سبز اعلام کردیم. پس از آن بود که ما را بازداشت کردند و اتهاماتی مطرح کردند که هیچ کدام در قانون جرم نیست. او می افزاید: جشن هایی که ما برگزار میکردیم جشن های ملی ماست و همیشه هم توسط مردم به هر شکلی برگزار می شود. نمیدانم چرا آقایان از برگزاری این جشن ها احساس خطر و ما را زندانی کردند واتهاماتی چون اجتماع و تبانی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به رییس جمهوری و اخلال در نظم عمومی کشور از طریق برگزاری جشنهایی همچون نوروز و مهرگان و.. به ما زدند. بعد هم که شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب حکم به محکومیت و زندان داد. میپرسم پرونده خود شما و سایر کسانی که همراه شما بازداشت شده بودند چه شد؟ میگوید: برادر کوچکام کم سن بود، ۱۸ سالش هم نشده بود، اما با این حال به او ۲ سال و سه ماه محکومیت دادند. بعد از پی گیریهای زیاد عیدفطر عفو خورد و آزاد شد اما برادر دیگرم که او هم ۲ سال و دو ماه محکومیت گرفته بود در زندان ماند و الان چند روز است که با پایان یافتن محکومیتاش آزاد شده است. همسرم اما به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده و در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین است. آقای کورش کوهکن به سه سال و سه ماه حبس تعزیری، آقای نادر بابایی به ۵ سال، مجتبی احمدی به ۵ سال، محسن جوادی افضلی و ناصر آذر نیا هر کدام به ۲ سال و ۳ ماه زندان، عارف درویش و علی اکبر موسوی هرکدام به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شدند که البته برخی جریمه نقدی هم تا ۵ میلیون تومان گرفتند. همسر آقای صادقی نور میافزاید: از ۱۹ نفر برای همه حکم محکومیت صادر شد در حالیکه آنها هیچ کاری جز برگزاری جشن های ملی و باستانی ایران نمی کردند. فقط من دو ماه بعد از بازداشت با قرار وثیقه آزاد شدم و هنوز دادگاهی برای من برگزار نشده است. این مدت هم که برای پی گیری پرونده ام می روم دادستانی می گوید پرونده شما منع تعقیب خورده ولی به زندان و دادسرای اوین که مراجعه میکنم می گویند پرونده اینجا نیست و رسیدگی خواهد شد. همچنان بلاتکلیف ام. خانم شاهپری هنگام بازداشت باردار بوده و به همین دلیل با قرار وثیقه آزاد شده است. او میگوید: برای زایمان خیلی پی گیری کردیم که به همسرم مرخصی بدهند اما موافقت نکردند. قبل از زایمان ملاقات حضوری داده بودند که من استفاده نکردم تا بعد از زایمان حداقل در سالن ملاقات همسرم بتواند کودک مان را ببیند. کودک ام سه روزه بود که او را بردم زندان و همسرم توانست او را ببیند تا عید امسال که به مرخصی چند روزه آمد و توانست کودک مان را بغل کند. ۹ سال زندان، ۱۶۰ ضربه شلاق، یک پرونده باز کامران ایازی، دیگر زندانی گمنام زندان اوین است که با محکومیت سنگین ۹ سال زندان و ۱۶۰ ضربه شلاق در بند ۳۵۰ به سر می برد او اما پرونده باز دیگری با اتهام سب النبی در دادگاه کیفری تهران دارد. خانواده او تاکنون از مصاحبه با رسانه ها خودداری کرده اند و همسرش در مصاحبه با "روز" میگوید که هنوز پرونده دوم همسرش وضعیت نامشخصی دارد. خانم ایازی توضیح میدهد: ۷ بهمن ۸۹ کامران را بازداشت و پس از ۱۳ روز او را از شیراز به تهران منتقل کردند. در حال حاضر هم وضعیت روحی بسیار خوبی دارد. در زندان کتاب میخواند و سعی میکند زبان اسپانیایی یاد بگیرد. وضعیت جسمیاش هم خوب است و جز مشکل دندان مشکل دیگری نیست که آن را هم دو بار تاکنون برای دندانپزشک آوردهاند. مشکل خونریزی و زخمهای شلاقاش هم به مرور خوب شده. خدا را شکر مشکل خاصی ندارد. کامران ایازی از سوی قاضی مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۱۶۰ ضربه شلاق محکوم شده بود؛ حکمی که مرداد ۹۱ اجرا شد. او به اتفاق سیامک قادری، مزدک علی نظری، کورش کوهکن، رسول حردانی، رحمان بوذری، ابراهیم بابایی زیدی، حسین زرینی، ناصر آذرنیا، هومان موسوی، علیرضا کیا، امیرلطیفی و اشکان الهیاری و مجید صادقینژاد، که آنها هم حکم شلاق داشتند، شلاق خوردند. براساس گزارش هم بندیهای آقای ایازی که بعدها از زندان آزاد شدهاند، وی بعد از شلاق، به شدت دچار خونریزی و تمام بدناش زخم شده بود. هومان موسوی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که همزمان با آقای ایازی حکم شلاق او هم اجرا شده بود به رادیو فردا گفته است: کامران خیلی مقاوم بود ولی وقتی او را آخر بیرون آوردیم انگار یک جسد را از اتاق بیرون میآوریم و وضعش وخیم بود. هیچ کدام از بچهها موقع شلاق از بدنشان خون نیامده و پوستشان پاره نشده بود و فقط کبودی شلاق مانده بود ولی بدن کامران از چندین نقطه خون میآمد و پوستش پاره شده بود آن قدر که محکم به او شلاق زده بودند و همه داشتیم به حال او گریه میکردیم. خیلی صحنه عجیبی بود. از همسر آقای ایازی می پرسم همسرتان به چه دلیلی بازداشت شد او چه فعالیتی داشت؟ می گوید: همسر من دندانپزشک است، همزمان وبلاگ نویس هم بود.ظاهرا مطالبی که در وبلاگش نوشته مشکل ساز شده و میگویند به مقدسات توهین کرده. گویا مطالب همسرم یک مقدار مایه های طنز داشته. من تا قبل از بازداشت از وبلاگ نویسی او بی خبر بودم و در حال حاضر هم به دلیل گرفتاری سه بچه ای که داریم کمتر در جریان جزئیات پرونده همسرم هستم اما خواهر همسرم، وکیل اوست و پرونده را پی گیری میکند. خانم ایازی میگوید که همسرش اتهامات منتسب به خود را قبول ندارد و فعلا هم که ۹ سال زندان دارد و مشخص نیست برای پرونده دیگرش چه حکمی صادر کنند. وب سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر گزارش داده است که پرونده دیگر کامران ایازی در دادگاه کیفری استان به اتهام "ارتداد و سب النبی" در حال بررسی است. دلیل برگزاری این دادگاه "عضویت در انجمن اینترنتی گفتگو و محتوای وبلاگ شخصی با مضمون طنز انتقادی به مسائل دینی و عقیدتی" عنوان شده است.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 08:12AM
خبرگزاری هرانا - به دلیل بیتوجهی مسولان زندان اوین و دادستانی تهران، بینایی یعقوب ملکی یکی از زندانیان محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در معرض خطر قرار گرفته است. به گزارش خبرنگار کلمه، یعقوب ملکی در دوران بازجویی توسط بازجویان وزارت اطلاعات به شدت شکنجه شده و بر اثر ضربات وارده بخشی از نقاط بدنش از جمله چشم چپش دچار آسیبهای جدی شده است. از مداوای این زندانی سیاسی تا ماهها جلوگیری می شد و نهایتا در بهمن ماه سال گذشته با وخامت وضعیت بیناییاش به بیمارستان فارابی اعزام شد که براساس تشخیص پزشکان متخصص آن بیمارستان میبایستی چشم چپ این زندانی سیاسی در اسرع وقت جراحی میشد ولی تا کنون نسبت به اعزام مجدد وی جهت انجام اقدامات درمانی هیچگونه اقدامی صورت نگرفته و همین امر باعث شده تا بینایی چشم چپ این زندانی سیاسی به مرز نابینایی برسد. بر اساس این گزارش و گزارش های پزشکی این رزمنده ی سال های جنگ محبوس در بند درصورت ادامه این وضعیت وی بینایی خود را از دست خواهد داد. یعقوب ملکی از خلبانان و افسران عملیاتی هشت سال دوران دفاع مقدس است که در سال ۱۳۷۳ به علت اختلاف با رییس ستاد وقت نیروی هوایی پس از بیست سال سابقه خدمت در نیروی هوایی، بازنشسته شد. این رزمنده دوران دفاع مقدس در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹توسط اداره اطلاعات شهرستان ارومیه بازداشت و چندین ماه توسط بازجویان این اداره شکنجه شد که پس از ضرب و شتمهای فراوان به درخواست وزارت اطلاعات به زندان اوین منتقل و در آنجا بازجوییهایش از سر گرفته شد. یعقوب ملکی توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست پیرعباسی به اتهامهای واهی طراحی کودتا و همکاری با دول متخاصم به ۱۰ سال حبس محکوم شده است. http://hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/15422-1.html
عکس جدید \ April 29, 2013 at 08:11AM
خبرگزاری هرانا - میلاد دهقان از اعضای حزب پان ایرانیست، عصر امروز هفتم اردیبهشت ماه ۹۲ از زندان کارون اهواز آزاد شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران،میلاد دهقان که در آذر ماه سال گذشته توسط ماموران اطلاعات در شهر اهواز بازداشت شده بود عصر روز گذشته با تودیع وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. حجت کلاشی -مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست- و تنی چند از اعضای این حزب زمان آزادی ایشان در مقابل زندان کارون اهواز حضور به عمل رساندند. این فعال سیاسی پان ایرانیست از ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۱ به مدت ۴۳ روز در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات اهواز مورد بازجویی قرار گرفت و پس از آن به بند ۸ زندان کارون اهواز منتقل شد. اتهامات میلاد دهقان عضویت در حزب پان ایرانیست، اقدام علیه امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام، فعالیت در حوزه حقوق بشر، فعالیت در فضای سایبری، ارتباط با محافل ضد نظام، ارتباط با دول متخاصم مطرح شده است. دادگاه این فعال سیاسی روز نهم اردیبهشت ماه جاری برگزار خواهد شد. http://hra-news.org/00/15423-1.html
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:59AM
عبدالحسین روحالامینی: مرغ پخته هم به حرف های مرتضوی می خندد عبدالحسین روح الامینی پدر یکی از کشته شدگان کهریزک در واکنش به بحث های مطرح شده توسط آقای مرتضوی گفت: من بیانات ایشان را خواندم، ولی مرغ پخته هم به این بحثها میخندد. به گزارش دانشجونیوز، چهارمین جلسه رسیدگی به اتهامات قضات پرونده بازداشتگاه کهریزک صبح امروز برگزار شد. آقای مرتضوی پیش از این در دفاعیات خود پدر محسن روح الامینی را مقصر عنوان کرد و گفت: اگر روحالامینی وظیفهی پدریاش را به جا میآورد این اتفاق نمیافتاد. عبدالحسین روحالامینی پدر محسن روح الامینی یکی از کشته شدگان کهریزک به صحبتهای مرتضوی دادستان سابق تهران انتقاد شدید کرد و گفت: من مسوولیت پدریام را همان موقع انجام دادهام. از کسانی که دستاندرکار بودند، از فرمانده سابق سپاه، از قائم مقام سابق ناجا و از دوستانی که در قرارگاه ثارالله داشتم موضوع را پیگیری کردم. خودم و بچههایم به دادگاه انقلاب و زندان اوین مراجعه حضوری داشتیم. پسر ارشدم به کهریزک مراجعه کرد اما کسی پاسخگوی کسی نبود. همچنان که تا امروز هم آقایان در دادگاه پاسخگوی واقعی اتهاماتشان نیستند. عبدالحسین روحالامینی در ادامه افزود: از پسر ما که گذشت انشاءالله برای فرزندان مردمی که آشنا و پارتی در این کشور ندارند این رویهها تکرار نشود، تا آقایانی که مسوولیتی به عهده میگیرند پاسخگو باشند. در پایان رییس دادگاه خواستار منتشر نشدن جزییات چهارمین جلسه دادگاه کهریزک شد. پنجمین جلسه دادگاه کهریزک، 11 اردیبهشت برگزار میشود.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:54AM
افشای اسناد شخصی دانشجویان در دانشگاه شهرکرد تعدادی از اسناد شخصی دانشجویان دختر دانشگاه شهرکرد، به دلیل غفلت مسئولین در محیط دانشگاه پخش شده است. به گزارش خبرنامه شهرکرد، در جلسه ی پرسش و پاسخی که در دانشکده ی فنی دانشگاه شهرکرد برگزار شد، دانشجویان شدیدا به این بی توجهی مسئولان اعتراض کردند. گفتنی است که این مدارک به صورت برگه های چرک نویس در خوابگاه پسران دانشگاه شهرکرد توزیع شده است. این اسناد شامل نام و نام خانوادگی، عکس رنگی، شماره تلفن همراه، تلفن منزل و آدرس منزل، کپی شناسنامه و کارت ملی و اطلاعات دیگری مانند پرونده ی پزشکی و اطلاعات خانوادگی و ... می باشد. بنا به گزارشات رسیده افشای این اسناد در مواردی باعث ایجاد مزاحمت هایی برای دختران دانشگاه شهرکرد شده است. این در حالیست که دانشگاه زمان ثبت نام متعهد می شود که این اطلاعات به صورت کاملا محرمانه نگهداری می شود. شایان ذکر است که در بین این مدارک، اسناد دکترای رشته های مختلف متقاضی استخدام به عنوام هیئت علمی در دانشگاه نیز موجود بوده که به دلایلی پذیرش آن ها رد شده است. نکته ی قابل توجه این است که علت رد شدن درخواست این افراد به همراه رزومه کاری و کلیه اطلاعات شخصی آن ها در این اسناد مشاهده شده است. ضمنا نامه ی کتبی در خواست برای استخدام و شرح وضعیت خانوادگی این افراد نیز پیوست شده بود. http://www.daneshjoonews.com/node/8931
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:53AM
تداوم نگهداری غیرقانونی مهدی معتمدی مهر عضو نهضت آزادی ایران در بند امنیتی مهدی معتمدی مهر، عضو نهضت آزادی ایران از اسفند ماه سال گذشته به شکل غیرقانونی در بند امنیتی 209 نگهداری می شود. به گزارش جرس، روز پنجشنبه هفته گذشته، خانواده معتمدی مهر پس از چهل روز موفق به ملاقات او شدند. اما هنوز دلایل نگهداری وی در بند امنیتی مشخص نیست. به گفته مقامات قضایی وی در حال گذراندن حکم پنج سال حبس تعزیری است. این در حالی است که در صورت اجرای حکم وی باید به بند عمومی 350 منتقل شود. مهدی معتمدی مهر روز شنبه 26 اسفند 91 بازداشت شد. ماموران پس از بازرسی منزل و ضبط بسیاری از وسایل این عضو نهضت آزادی را به زندان منتقل کردند. لازم بذکر است که تفتیش منزل با یک حکم جدید از کرج بوده است که همان شب پرونده جدید را مختومه اعلام کردند و با نیابت قضایی برای اجرای حکم او را به تهران منتقل کردند. پیگیری های خانواده نیز در خصوص این شرایط غیرقانونی تاکنون به نتیجه نرسیده است و تنها پاسخی که از سوی مقامات قضایی داده شده این است که صلاح است که وی در بند 209 نگهداری شود. مهدی معتمدی مهر نخستین بار در فروردین ۸۸ به بهانه نقش داشتن در تنظیم و انتشار بیانیه درخواست نظارت بینالمللی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بازداشت و پس از ۴۵ روز حبس انفرادی به قید کفالت آزاد شد و بار دوم، پس از وقایع عاشورای ۸۸ به اتهام شرکت در این تجمع، بازداشت و پس از حدود دو ماه در دهم اسفند همان سال آزاد شد. وی در نهایت در یک دادگاه غیرعلنی بدون حضور هئیت منصفه به ریاست قاضی مقیسه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام وی عضویت در "نهضت آزادی ایران"، "شرکت در تجمع روز عاشورای ۸۸" و" فعالیت های انتخاباتی" عنوان شده است. این حکم، پس از اعتراض جهت تجدید نظر به شعبه ۵۴ دادگاه یاد شده ارسال و عینا مورد تایید قرار گرفت. گفتنی است، مهدی معتمدی مهر، عضو دفتر سیاسی و مسئول کمیته آموزش نهضت آزادی در نامه ای خطاب به وزیر اطلاعات، ضمن اشاره صریح به ضرب و شتم خود در دوران بازداشت، از استمرار رفتار غیرقانونی بازجویان آن وزارتخانه پس از آزادی و اعمال فشارهای روانی در برخورد با خود و سایر اعضای نهضت آزادی ایران انتقاد کرده بود. ورود به حوزه خصوصی زندگی فردی، توهین، افترا، تهدید به مرگ از جمله موارد فشارهای روانی است که معتمدی مهر در این نامه افشا کرده و از "باز تولید خط سعید امامی و رویکردی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی" خبر داده بود.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:51AM
بازداشت ٤ شهروند کُرد و بیخبری از سرنوشت آنان ندای آزادی : مأموران امنیتی با یورش به روستای "دگاگاه" از توابع شهرستان سروآباد، ٤ شهروند کُرد را بازداشت کردند. به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، صبح روز پنجشنبه، پنجم اردیبهشتماه، ٤ شهروند کُرد ساکن روستای دگاگاه از سوی نیروهای اطلاعاتی شهرستان سروآباد بازداشت شدند. خبرنگار کُردپا هویت این ٤ شهروند را "روحالله حیدری، آوات حیدری، کاوان حیدری و احمد حبیبی" اعلام کرد. گزارش ارسالی حاکی از آن است که مأموران امنیتی در یورش خود به منازل مسکونی این افراد، ضمن بیحرمتی و توهین به اعضای خانواده، لوازم خانگی آنان را نیز شکستهاند. تا لحظهی انتشار این خبر از علل بازداشت و محل نگهداری شهروندان بازداشتشده اطلاع دقیقی در دسترس نیست. روستای دگاگاه با جمعیت حدود یکهزار نفر در ١٥ کیلومتری شهرستان سروآباد قرار دارد. طبق گزارش مرکز آمار آژانس کُردپا، طی ٤٠ روز اخیر نهادهای امنیتی و نظامی جمعاً ٢٤ شهروند کُرد را در نقاط شهری و روستایی مناطق کُردنشین ایران بازداشت کردهاند.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:35AM
توقیف خودروی افراد به اتهام "بدحجابی" حکم قضایی میخواهد و در اختیار پلیس نیست جریمه بدحجابی در روزهای اول سال 84، وقتی که مسئولان نیروی انتظامی گفتند قرار است شهروندان شهرهای بزرگ، از این به بعد ماشینهای پلیس را در خیابانها طوری ببینند که تعدادی ون تغییر کاربری داده همراه آنها هستند و قرار است افراد "بدحجاب" را دستگیر کنند، کسی فکرش را نمیکرد که موضوع به این اندازه جدی باشد؛ آنقدر جدی که هشتسال از آن روز بگذرد و هنوز پلیس ونهای سبزرنگش را با ماموران زن به میدانها و خیابانهای اصلی شهر بفرستد و از آنها بخواهد افرادی را که مصداق بدحجابیاند سوار این ونها کنند و به پایگاههای پلیس ببرند. حالا دیگر کمتر زنی است که در تهران زندگی کرده باشد و اسم "گشت ارشاد" را نشنیده یا چندساعتی میهمان کلانتریهای وزرا، میدان حر و... نشده باشد. گشت ارشاد حالا تبدیل به یکی از اجزای جدانشدنی زندگی شهرنشینهای ایرانی شده است؛ جزئی که هرچقدر هم فرمانده نیروی انتظامی بگوید "شلکن سفتکن ندارد" اما شده که در بعضی از ماهها، بهویژه در ماههای نزدیک به انتخابات ریاستجمهوری، خبری از آن در خیابانها نبوده است. اما اینطور که معلوم است، اینبار و با نزدیکشدن به انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، پلیس تصمیمش را گرفته که نگذارد دوباره این شایعه سر زبانها بیفتد که در ماههای قبل و بعد از انتخابات، دیگر خبری از طرح امنیت اجتماعی نیست. اینبار پلیس و فرماندهشان میخواهند بهانه دست کسی ندهند و برای همین هم است که چندروز پیش اعلام کردند که نهتنها از اول اردیبهشت این طرح را اجرا میکنند بلکه آن را تشدید هم میکنند. این بار سردار احمدیمقدم، عزمش را جزم کرده که نگذارد عملکرد چندسالهاش در اجرای طرح امنیت اجتماعی زیر سوال برود: "گشت ارشاد مشکل افراد صاحبرسانه و بانفوذ نیست؛ این افراد با اصل ارشادکردن مخالفاند و میگویند باید همانند دنیا آزاد باشیم. گشت ارشاد شلکن سفتکن ندارد و در زمان انتخابات هم اجرا میشود." این اما همه ماجرا نیست؛ این پلیس راهنماییورانندگی است که میخواهد امسال به یکی از اجراکنندگان طرح امنیت اجتماعی بپیوندد و برای همین هم است که مجازاتهای جدیدی را برای کسانی که این طرح شاملشان میشود، در نظر گرفته است؛ از جریمه خودروهای "افراد بدحجاب"، "مزاحمان نوامیس" و رانندگانی که آلودگی صوتی ایجاد میکنند گرفته تا توقیف سههفتهای خودرو آنها و توقیف همیشگی سیستم صوتی خودروهایی که سروصدا ایجاد میکنند. نخستینبار سهسال پیش بود که رییس پلیس تهران از برخورد با مزاحمان نوامیس خبر داد و این طرح را در مناطق مختلفی از جمله تهرانپارس، ایرانزمین و غرب تهران اجرا کرد. مقابله با "سگگردانی" هم پارسال برای نخستینبار به اجرا درآمد و قرار است امسال هم در خیابانها اجرا شود. توقیف سههفتهای خودرو و حریم خصوصی برخورد ماموران با "بدحجابی در خودرو" حالا چندسالی است که در خیابانهای تهران اجرا میشود. براساس این طرح، خودروهای حامل فرد "بدحجاب" یا خودروهایی که راننده آن "زنان بدحجاب" هستند، توسط ماموران اجرای طرح امنیت اخلاقی و ماموران راهنماییورانندگی توقیف و به پارکینگ منتقل میشوند؛ در این سالها نهتنها این خودروها توقیف شدهاند بلکه براساس آییننامه نصب شده در مرکز پلیس مفاسد، طول مدت توقیف خودرویی که اقدام به ایجاد مزاحمت برای نوامیس کند، سهماه و طول مدت توقیف خودروهای حامل فرد بدحجاب دوماه تعیین شده؛ مدتی که حالا به سههفته کاهش پیدا کرده است. پلیس همیشه گفته که خودرو حریم شخصی نیست و فرد نمیتواند با ظاهری زننده در آن حضور داشته باشد. مقامهای انتظامی حتی با دودیکردن شیشههای ماشینها هم مخالفند و میگویند که دودیکردن شیشهها نباید بهگونهای باشد که داخل خودرو دیده نشود. نظر بعضی از حقوقدانان اما با پلیس فرق میکند. محسن رهامی یکی از این حقوقدانان است. او میگوید: "اگر مجلس یک جرم را تشخیص داده و قانونی برای آن تصویب کرده باشد، پلیس میتواند وارد آن شود و اقداماتی داشته باشد. یکی از این موضوعات، جرایم مشهود است؛ یعنی جرایمی که پلیس میتواند بدون حکم قضایی وارد شود و افراد را دستگیر کند. ما در این سالها دیدهایم که پلیس فراتر از حدود اختیاراتش وارد خودرو افراد شده و حریم خصوصی آنها را نقض کرده است. در حالی که خودرو هم مانند خانه افراد، حریم خصوصی آنهاست و پلیس باید برای ورود و توقیف آنها حکم قضایی داشته باشد." او از قوانینی میگوید که درباره کسانی که مزاحمان نوامیس و بدحجاب نامیده میشوند، در کشور وجود دارد: "در ماده 619 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 آمده است که هرکس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم افراد یا زنان شود و با الفاظ و حرکات مخالف شئون، به آنها توهین کند به حبس از دو تا ششماه و شلاق تا 74ضربه محکوم میشود. در ماده 638 این قانون هم آمده است که زنانی که حجاب را رعایت نکنند به حبس از 10روز تا دوماه زندان یا از پنجهزارتومان تا 50هزارتومان جریمه محکوم میشوند. پلیس فقط میتواند بهعنوان ضابط قضایی این افراد را دستگیر کند و به مراجع قضایی تحویل دهد اما نمیتواند درباره نوع مجازات آنها هیچگونه دخالتی کند." رهامی معتقد است که موارد دخالت پلیس محدود است و بیشتر مردم از پلیس انتظار احترام به حریم خصوصیشان را دارند. صالح نیکبخت، وکیل دادگستری، هم دراینباره میگوید: "اگر پلیس بدون وقوع جرم مشهود در اتومبیلهای عبوری در خیابانهای داخل شهر یا مسیرهای بین شهری، درباره نسبت سرنشینان اتومبیل، کنجکاوی یا به طور سلیقهای با نوع حجاب آنها برخورد کند، مرتکب اقدامی غیرقانونی شده است. بنابراین همه کسانی که اتومبیل آنها بدون حکم قضایی مورد بازرسی پلیس یا دیگران قرار گرفته است، میتوانند از این اقدام غیرقانونی شکایت کرده و تقاضای جبران خسارت کنند." او معتقد است که اتومبیل در بعضی موارد حریم شخصی افراد است: "درواقع اتومبیل از دو وجه شخصی و عمومی برخوردار است، اتومبیل حریم شخص است به این معنا که ورود افراد غیر به آن، ولو ضابطان قضایی، با محدودیتهای قانونی مواجه است." طرح امنیت اجتماعی و مجلس علاوه بر حقوقدانان، این بعضی از نمایندگان مجلساند که معتقدند دولت و نیروی انتظامی برای اجرای طرحهایی مانند امنیت اجتماعی و توقیف خودرو افراد، باید لایحه بهخصوصی را به مجلس بدهند و با اجازه مجلس این طرح را اجرا کنند؛ موضوعی که در هشتسال گذشته اتفاق نیفتاده است. محمداسماعیل سعیدی، دبیر اول کمیسیون اجتماعی مجلس، یکی از این نمایندگان است. او به بهار میگوید که این طرح در قالب لایحهای در مجلس قابل رسیدگی است نه به شکل دیگری: "نمایندگان مجلس هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که طرحی را در اینباره به مجلس بدهند و اگر نیروی انتظامی به این اندازه بر اجرای چنین طرحهایی اصرار دارد باید آن را به مجلس ارائه کند. برقرارکردن امنیت اجتماعی، باید در اولویت نهادهای مختلف باشد اما باید ببینیم که چطور این امنیت میخواهد برقرار شود." او مشکل را در نوع تفسیر قانون میداند: "متاسفانه در کشور ما تفسیر قانون به شکلهای مختلفی صورت میگیرد، این در حالی است که تنها مرجع دارای صلاحیت درباره تفسیر قانون، مجلس شورای اسلامی است. پلیس اگر در نوع برخورد با مسائلی ابهام داشته باشد باید آن را از مجلس بپرسد و اگر در اینباره خلأای وجود داشته باشد، مجلس آن را با قانونگذاری حل کند." منبع: بهار
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:35AM
رییس دادگاه: جزئیات جلسه چهارم پرونده کهریزک را منتشر نکنید چهارمین جلسه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده بازداشتگاه کهریزک صبح امروز دوشنبه با حضور سعید مرتضوی و علیاکبر حیدریفر دو تن از متهمان پرونده، اولیا دم مقتولان و وکلایشان در شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مدیرخراسانی برگزار شد. در این جلسه که همانند جلسات گذشته غیر علنی برگزار شد، متهمان به دفاع از خود پرداختند. نماینده دادستان تهران پس از خروج از دادگاه کیفری استان تهران در جمع خبرنگاران گفت: رییس شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران در چهارمین جلسه رسیدگی به پرونده کهریزک به شکات، متهمان و وکلای آنها تذکر داد که جزییات این جلسه را منتشر نکنند. اصلانی وکیل مدافع یکی از قضات متهم در پرونده کهریزک هم گفت: پنجمین جلسه این پرونده صبح روز چهارشنبه 11 اردیبهشت ماه برگزار میشود. اصلانی تاکید کرد: رییس دادگاه دو بار تذکر داد که افراد حاضر در دادگاه مطالب منتشر شده در جلسه را منتشر نکنند. علیاکبر حیدریفر یکی از متهمان پرونده کهریزک قبل از ورود به چهارمین جلسه محاکمه قضات تعلیق شده کهریزک در خصوص احضار برخی شاهدان به دادگاه، گفت: آقای روح الامینی 3 شاهد را به دادگاه معرفی کرده که تا جاییکه من اطلاع دارم شاهدان خود از متهمان پرونده کهریزک هستند. وی افزود: به دلیل اینکه شاهدان جزو متهمان هستند شهادت آنها وجهه قانونی ندارد و نمی توانند در مورد اتفاقات شهادت بدهند. حیدری فر درباره بازداشتهای صورت گرفته در کهریزک نیز به مهر گفت: اعزام به بازداشتگاه نیازی به تایید دادستان ندارد و خود قاضی می تواند این کار را انجام دهد. من هم بازداشت ها را بدون نیاز به تایید مرتضوی انجام دادم. گفتنی است محافظان سعید مرتضوی اجازه ندادند خبرنگاران با او گفتگو کنند. روحالامینی: مرغ پخته هم به اظهارات مرتضوی میخندد عبدالحسین روحالامینی یکی از شاکیان پرونده کهریزک پس از خروج از دادگاه در واکنش به اظهارات یکی از متهمان پرونده مبنی بر اینکه شاهدانی که روحالامینی میآورد حق شهادت ندارند گفت: آیا آقای حیدریفر سخنگوی ما و قوه قضائیه شده است. وی افزود: تمام وقت دادگاه امروز را دفاعیات حیدریفر گرفت و شیوه دفاع وی آیهای از قرآن را به ذهن ما آورد که معنی آن این است کسی که در حال غرق شدن است به هر ریسمان و تخت پارهای چنگ میزند تا نجات پیدا کند. روحالامینی با تأکید بر اینکه همچنان آثاری از ندامت و پشیمانی را در چهره متهمان ندیده است گفت: دادگاه همچنان غیرعلنی برگزار میشود و قاضی هم طرفین را از صحبت در مورد دادگاه منع کرده بنابراین من نمیتوانم از اتفاقات دادگاه چیزی بگویم. روحالامینی در واکنش به اظهارات مرتضوی در پایان جلسه سوم دادگاه مبنی بر اینکه وی وظیفه پدری خود را در قبال فرزندش انجام نداده گفت: من اظهارات ایشان را خواندم حتی مرغ پخته هم به اظهارات او میخندد طنزنویسان و حقوقدانان مطالب زیادی در مورد اظهارات مرتضوی نوشتند. وی افزود: آیا اگر کسی با وزیر و وکیلی رابطه نداشت باید فرزندش را بکشد آیا عیار سنجی آنها و شیوه اداره کشور از نظر آقایان این گونه است.روحالامینی در ادامه تأکید کرد: من مسئولیت پدری خود را همان روز اول انجام داده و با فرمانده سابق سپاه، قائم مقام اسبق ناجا و چند تن از دوستانم در قرارگاه ثارالله صحبت کردم. وی افزود: من خودم مراجعه حضوری به زندان اوین داشتم و حتی پسر ارشد من هم به صورت حضوری به کهریزک رفت و پیگیری شد اما متأسفانه کسی پاسخگو نبود و امروز هم متأسفانه آقایان پاسخگوی اتهاماتشان نیستند. شاکی پرونده کهریزک در ادامه خاطرنشان کرد: ما حداقل توقعمان از روز ابتدا قبول مسئولیت، عذرخواهی، استعفا و برکناری بود و متأسفم به این نکته رسیدیم که کار به محاکمه کشیده شد. وی تاکید کرد: من تا آخر ایستادهام و مسئولیت پدریام را تا آخرین لحظه به نحو احسن انجام خواهم داد. وی افزود: از پسر من و فرزندان ما گذشت اما باید کاری کنیم که برای فرزندان مردمی که آشنا و پارتی ندارند این مسائل تکرار نشود و آقایانی که مسئولیت میپذیرند پاسخگو باشند. روحالامینی خاطرنشان کرد: ما در جلسه سوم تقاضای حضور شاهد دادیم هنوز نوبت به ما نرسیده و تصمیم برای احضار شهود با دادگاه است. http://www.utolawyers.org/news/336-2013-04-29-09-21-38
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:29AM
Evin prisoners sent to solitary over complaints Ten Iranian political prisoners from ward 350 of Evin Prison have been transferred to solitary confinement. The Kaleme website reports that Saeed Madani, Abdollah Momeni, Khosro Delirsani, Abolfazl Abedini, Siamak Ghaderi, Mohammd Hassan Yousefpour, Saeed Abedini, Kamran Ayazi, Mohammd Ebrahimi and Pourya Ebrahimi were transferred to solitary on Sunday April 28. The reason for the transfer, according to Kaleme, is the prisoners’ refusal to dismiss Saeed Madani as their representative. Prison authorities had reportedly demanded that the prisoners assign a different representative, after Madani filed complaints regarding “the inappropriate treatment of prisoners and the situation in the prison store and the mishandling of accounts by its managers.” The report also indicates that Madani had called for the dismissal of an official who has repeatedly insulted prisoners’ family members during visitation hours. The 10 prisoners are currently in solitary and deprived of any visiting rights. They have let it be known that if their current treatment persists, they will go on a hunger strike. http://archive.radiozamaneh.com/english/content/evin-prisoners-sent-solitary-over-complaints
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:24AM
VIA:Payam Oladi Azimy با یاد فرزاد کمانگر از بزرگ آموزگاران سرزمین مان در هفته بزرگداشت مقام معلم به طناب دار سپرده شد. معلمی که طبیعت زیبای کوهپایه های کردستان کلاس درس او برای آموزش عشق ، انسانیت و آزادگی به شاگردانش بود. معلمی که برداررفت چون گفته بود: "مگر می توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟ . مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و چهره ی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟ مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود ، اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟ به قول فرزاد افتخار معلم را "ماهیان کوچولویش" به او بخشیده اند و نه مرغان ماهیخوار.
عکس جدید \ April 29, 2013 at 07:21AM
ده تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین بعد از ظهر امروز ۸ اردیبهشت و در پی اعتراضات صبح امروز جمعی از زندانیان این بند با دستور مستقیم دادستان تهران، با اعزام گارد ویژه به بند ۳۵۰ به انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدند/سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن یوسفپور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی ...
Sunday, April 28, 2013
عکس جدید \ April 28, 2013 at 11:47AM
آخرین اخبار از وضعیت غالب حسینی و علی آزادی| خبرگزاری هرانا - غالب حسینی و علی آزاد، دو فعال کارگری بازداشت شده، در وضعیت نامشخصی بسر میبرند. بنا به گزارش کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، تداوم بازداشت غلب حسینی و علی آزادی فعالین کارگری و از اعضای کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و عدم پاسخگویی مشخص از جانب مسئولین مربوطه نگرانی خانوادهها و دوستان آنان را نسبت به وضعیت نامشخص و همچنین وضعیت سلامتی این فعالین کارگری تشدید کرده است. لازم به ذکر است که بازجویی این دو فعال کارگری به پایان رسیده و مسئولین اداره اطلاعات از ارجاع پرونده آنان به مراجع قضایی سرباز زده؛ و از پاسخگویی لازم و قانونی به خانوادههای آنان خودداری مینمایند. مسئولین امنیتی با شدیدترین و اهانت آمیزترین وجه ممکن با خانوادهها برخورد نموده و مراجع قضایی، خصوصن قاضی مربوطه با توجه به هماهنگی ادارهٔ اطلاعات با آنان مدام خانوادهها را تهدید به بازداشت مینماید؛ و پی گیری خانوادهها نسبت به وضعیت نامعلوم عزیزان خود را شایستهٔ اشد برخورد و مجازات میداند.
Subscribe to:
Posts (Atom)